مولای من! بزم بیصفای جهان، بیمجلسآرایی تو، شورهزاری است که دریا را میطلبد.
موسیصفت، از دست خود عصا را بیفکن تا بساط فرعونهای زمانه را برچینی و در
آیینه تجلّی، سرمایه تسلی عشاق خویش را فراهم آوری.
چشمانتظاران شمایلِ مصطفایی و فضایلِ مرتضاییات را دریاب
تا اصلِ اصیل عالم را با دستهای قدرت خویش بنمایانی.
«ای هر دل از تو خرم، پشت و پناه عالم *** بنگر دچار صد غم یک مشت بینوا را»
ز بس که منتظرم !
کی باز خواهی آمد
ای رفته از نظر ؟!
عمریست که به لغزش گامهایت خیره ام !
افسونِ آمدنت
زیستن به کامم شیرین نموده است
دانم خواهی آمد! روزی
بوسه بر اشکهای شوقم خواهی داد
پیشانیِ داغم زحسرت لبهایت درآتش است!
موی هایم تسلیم نوازش انگشتانت اند!
تا به هر تارش چنگ رسانی
خروش عشق ترنّم خواهد نمود!
بیا که دل از فراق تو پاره ای خون است!
تن نرم تورا درآغوش خواهم کشید آیا
قبل از آنکه سنگ سخت گور در آغوش کشم؟!!!
صوت مبهمی به گوشم آهسته آهسته می تراود که:
خواهد آمد او!
تو را سوار بر اسپ سپید آرزوها
به بیکرانة چکاد افتخار خواهد تاخت!
***
ذهن آماسیده ام، دیرگاهیست
زخمِ تکرار را به چرکاب نشسته است!
طراوت از لبان جاریت می طلبم
من گدای دیرین عشق توام
لعلی از لبان سرخ تو
مرا ز احتیاج می رهاند!
" عطش " که می دانی چیست؟!
آری اینگونه ام!
در انتظار سبز قدمهایت
نه آب
بل شراب
ز تُنگِ سپید ریخته ام
گل سرخ امید بیخته ام
چراغِ اشک شوق افروخته ام
شمعی ز خاطرات خویش، سوخته ام
***
ولی چه سود؟!!!
افسوس !
می دانم
این دلِ هزار تیرِ عشق خوردة من
تابِ صدای گامهای تو را نخواهد آورد!
ز بس که منتظر است !!!
تو می آیی در حالی که دستهایت پر از گلهای نرگس است. تو دل سرد یکایک ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی و کعبه عشق را در آنها بنا خواهی کرد. دست نوازش بر سر میخک هایی خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است. تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد. تو می آیی و با آمدنت خون طراوت و زندگی در رگهای صبح جریان پیدا خواهد کرد... تو می آیی ای پسر فاطمه ، یوسف زهرا یا مهدی. به امید آن روز
ولی نازنینم...باز هم میگویم.... صبر اندازه دارد..
زیر سقف آسمان آرزویم را تمنا می کنم...
یک ستاره خواند فکرم را پس چرا پنهان کنم...
ای ستاره...
حال که دانی آرزوی قلبیم..
یوسف زهرا کجاست .....................
کی رسد آدینه اش؟...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
خدایا با تمام وجودم فقط تو را می پرستم
آنی و کمتر آنی مرا به حال خودم مگذار
خدایا بی کسم
همه ی کسم باش
خدایا بی پناهم
پناه اول و آخرم باش
خدایا بی تکیه گاهم
تکیه گاهم اول و آخرم باش
خدایا نا امیدم
امیدم اول و آخرم باش
خدایا تنهایم
همراه همیشه ام باش
خدایا راهم را گم کردم
راهنمای تاریکی هایم باش
خدایا گریانم
خندانم کن
خدایا غمگینم
غصه را ز من برهان
خدایا گنه کارم
مغفرتت را نصیبم کن
خدایا منتظرم
به انتظارم بده پایان
خدایا جمعه در راه است
مولایم را برسان
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
ای خوشبو ترین نرگس گیتی!
بر زبانم هر روز دعای عهد جاری است نگاهم به افق های آسمان نیلی زنجیر شده است تا شاید تو را همچون پرندهای در آسمان در حال پرواز ببینم.
نگاهم به سرزمینهای دور خیره شده است به امید اینکه تو را ای سبزپوش
زیبا روی، سوار بر اسب و ذوالفقار به دست ببینم. با دیدن هر گل نرگس
به سویش می دوم آن را میبویم و به یاد تو با صلواتی فضا را
عطرآگین میکنم.
ای نرگس زیبای بهشت!
از دوریت پژمردهام. سالهاست که ما را در پس کوچههای انتظار تنها گذاشتهای. سالهاست که شبنم اشک از چشمها بیرون میجهد تا شاید تو را بیابد اما هنوز همهی اشکها سرگردان و حیرانند.
سالیان سال است که روزهای جمعه از هجر تو سحرگاهان با ندبه خواندن به پیشوازت میآیم و با مروارید دل، دیدگانم را صیقل میدهم و با خود میگویم
ای گل نرگس کاش میآمدی!
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
کجاست فرزند پیامبر مصطفی؟کجاست فرزند علی مرتضی؟کجاست فرزند خدیجه غراء؟کجاست فرزند فاطمه کبری؟
کجاست آن بقیت خداوند که از عترت رهنما تهی نمی گردد؟
کجاست آن حیات بخش نشانه های شریعت و اصحاب دین؟
کجاست آن شکننده شوکت متجاوزان؟
کجاست آن ویران کننده بناهای شرک و نفاق؟
پدر و مادرم به فدایت و جانم سپر بلایت! ای فرزند حجت های تام و تمام! ای فرزند نعمت های کامل!
ای فرزند طه و محکمات!ای فرزند یس و الذاریات!
کاش می دانستم که جای تو کجاست؟
کاش می دانستم که کدامین زمین! کدامین خاک! جای پای توست.
چه سخت است بر من که همه را ببینم جز تو.
جانم فدای تو ! ای غایبی که ظهور به تو معنا می شود و وجود از تو تجسم می یابد...
جانم فدای تو!ای والا ترین آرزوی هر مشتاق! ای برترین تمنای هر مومن!ای زیبا ترین اجابت هر قنوت!
گاهی که دلم به اندازه ی تمام غروب ها می گیرد ...
و من از تراکم سیاه ابرها می ترسم ...
و هیچ کس مهربانتر از تو نیست صدا می زنم ...
کجاست آن یوسف گمگشته مهربانی که چراغ هدایت به دست در زمین دادگری کند ؟
کجاست مهـدی ... ؟
مرا در یاب ...
در انتظارت هستم و خواهم بود ... بیا ... بیا ...
از پس پــرده بــرون حجّت اثـنـاعــشر است
یـا کـه در غـرّه مـَه قرص قمر جلوه گر است
بلبل از دوری گل تا سحر امشب به نواست
یـا پـسر بـر سر بـالـیـن پـــدر نوحه گر است
هـاتـفـی گفت که خاموش! مگر بی خبری
حسن عسکری امشب به جناح سفر است
سر بـه دامـان پــسر گــرم سخن با معبود
چــهــرهاش بـــر اثــر زهــر جـفا پرگهر است
شد برون طایر روحش ز قفس سوی جنان
سلام بر تو که از نور میآیی و ظلمتها را در هم میشکنی...
هوای دیدن منارههای مسجد جمکران دلتنگی منو بیشتر میکنه
فدای اون کسی که قلبش به عشق نجات مظلومان عالم میتپه
آقا قربان آن قلب نازنینت که با گناهان ما شکسته و شکسته تر میشود
مولا ما رو نجات بده تو بد زمونهای گیر افتادیم
هر کجا نگاه میکنی بساط گناه فراهمه
خوبی و خوب بودن و خوب موندن دیگه ننگ و عاره آدمای خوب مورد تمسخر واقع میشن
زرنگی شده مال اونایی که از هر راهی به هدفشون میرسن
داریم به عصر جاهلیت برمیگردیم عجب صبری خدا دارد
آقا خودت دست ما رو بگیر ما خیلی ضعیفتر از اونیم که بدون عنایت شما حتی نفس بکشیم
***اللهم عجل لولیک الفرج***
مولایم***آقای من***کاش ردی از تو داشتم یا نام و نشانی
از کلبه ی با صفایت!! اما افسوس که همیشه باید در حسرت
این خواسته بمانم!
مولای من**مهدی فاطمه!زندگی چون اقیانوس غریبی است
که باید به راز غریبی اش پی برد
سرور من**میخواهم از راز غیبتت بدانم .نمی دانم شاید هنوز برای
درک مطلب عاجزم.
سرور عالمیان!تمام چشمها منتظر تواند اهل دنیا می خواهند فرش
زیر پای مرکبت باشند... نمی دانم چرانمی آیی؟
مهربانم**به خدا سوگند !دنیا را آذین می بندیم اگر لحظه ی آمدنت را
بدانیم؟؟
مولایم*******سعادت دیدار را از ما نگیر*******
اللهم صل علی محمد و آل محمد
سلام بر تو و بر نگاه منتظرت ! سلام بر قامت بلند قیام و ظهور.
روزهاست که گلهای نرگس باغچه، عطر تو را گرفته. در این زمستان برفی و یخ زده
قلب من در ثانیه های طپیدن صدایت می زند. زمین بی تو سرد است ..سرد
گرمای وجودت را می طلبد تا شکوفه دهد.
در روی میز دفتریست ناگشوده که دستانم را می طلبد برای نوشتن از تو .
چه بسیار کاغذها که سیاه شد. نوشتم از تو و التماست کردم برای آمدن ...
چه اشکها که بر گونه جاری شد و چه شعرها که سرودم . امّا تو نیامدی
و آمدنت به تاخیر افتاد .
شبها به دنبال ستاره ای می گردم که تنها باشد اما نورانی تر از تمامی ستارگان .
ماه باشد و مهتابی تر از همیش? ایّام .
دلم تنگ است مولا برای محّبت گم شده در سالهای گذشته و عدالت به تاراج رفت?
دنیای بی رحم . نا امیدم اما انتظارت مرا امیّد می دهد. شاید روزی در آسمان
ندا دهند که خواهی آمد...آن لحظه ...وای که چه خواهد شد! زمین بهار گونه
می شود اگر بیایی.
پرندگان سرود خوان دشتها خواهند شد و دریاها موّاج از شور و شادی ،
عطر تو مستم خواهد کرد و چون درویشان عاشق به سماع در خواهم آمد
و چرخ زنان تران? عشق خواهم خواند ...
تو مرهم آلام خواهی شد.دستهایت پر از الماسهای زمین و نگاهت پر از
ستارگان آسمان خواهد بود.
صدایت موسیقی حیات و قدمهایت مژد? رویش دوبار? زمین می شود.
اینک بار دیگر به عشق آمدنت آن دفتر نا گشوده را باز کرده ام.
اوراق آن بی تاب نوشتن است و مشتاق توست که متبّرک شود به نامت...
بیا ای مفهوم مطلق انتظار که امشب چشم به آسمان دارم .
اللهم عجل لولیک الفرج
.: Weblog Themes By Pichak :.