سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 92/6/4 | 1:25 عصر | نویسنده : منتظر مهدی006(نرگس)


وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود

شیطان دوباره دست به نیرنگ می شود

نقشه کشیده است، مرا دشمنت کند

با لشگر گناه هماهنگ می شود

دارد حنای توبه و شرمی که داشتم

پیشت عزیز فاطمه بی رنگ می شود

با هر گناه فاصله می گیرم از شما

کم کم وجب وجب، دو سه فرسنگ می شود

اشکم چه شد؟! به جان تو باور نداشتم

روزی دلم ز فرط گناه سنگ می شود

آقا ببخش، بس که سرم گرم زندگیست

کمتر دلم برای شما تنگ می شود




تاریخ : چهارشنبه 92/5/23 | 12:31 عصر | نویسنده : منتظر مهدی006(نرگس)

مسئول صندوق می خواند تا بقیه ثبت کنند
روحانی
قالیباف
قالیباف
جلیلی
روحانی
رضایی
ولایتی
روحانی
قالیباف
جلیلی
.
رای باطل
.
رای را گوشه ای انداخت
برش داشتم نوشته بود :
(مهدی فاطمه).
اما او هنوز می خواند:
روحانی
روحانی
جلیلی
رضایی
ولایتی
غرضی
.......

آقا جااااااااان !!!
کی میایی که خط بطلان بر تمام نبودن هایت بکشی؟؟؟؟




تاریخ : پنج شنبه 91/9/30 | 11:36 صبح | نویسنده : منتظر مهدی006(نرگس)
پای یلدای دلت یواشکی زمزمه کن

زیر لب یه یادی از نور دل فاطمه کن

چشاتو خیره کن و سوره والعصر و بخون

یه دعا برا ظهور پسر فاطمه کن

 ***

 

باز هم بلندترین شب سال فرارسید و تو هنوز نیامدی. اگر ببینمت ازت می پرسم مهدی فاطمه چه کار کنیم تا تو بیایی؟
آقاجان با خودم فکر کردم تو چه دوست داری؟
به این نتیجه رسیدم که آقا اول توبه کنم از هرچه که موجب نارضایتی خداوند تعالی است و تصمیم قاطع گرفتم  که بدی ها و خطاها و کم کاری های گذاشته ام را جبران کنم و آنچه که خدا بر آن راضی است کسب کنم، از جمله مکارم و فضایل اخلاقی و الگو پذیری از زهرای اطهر(ع)و.. تا بتوانم رضایت خدا و خشنودی شما را به دست آورم.
ولی آقا جان یوسف زهرا می دانی که بدون دستگیری شما هدفی را که در پیش گرفته ام نمی توانم به مقصد برسانم و خواهش من از شما این است که دستم را بگیری تا بنده خوبی برای خدا و شیعه محب واقعی شما و خاندان هدایت شوم.

التماس دعا مولا... 

 

شب یلدا قدم آرام بردار 

کمی هم احترام ما نگهدار

تومی بینی ربابم غصه دار است

بنی هاشم هنوزم داغدار است

صدای العطش در گوش مانده

بدن ها بی بدن هر گوشه مانده

شب یلدا تو هم چله نشین باش

سیه پوش غم سالار دین باش

 

اللًّهُــمَ صَّــلِ عَــلَى مُحَمَّــدٍ وَ آلِ مُحَمَّــَد و عَجِّــلّ فَّرَجَهُــم


اللًّهُــمَ عَــجِــل لِــوَلــیــکَ الــفَــرج

 




تاریخ : سه شنبه 91/4/13 | 12:0 عصر | نویسنده : منتظر مهدی006(نرگس)

معمولاً ما برای روز تولد به دوستان مان هدیه می دهیم. تمام سعی خود را هم می کنیم تا این هدیه، ارزشمند و در خور او باشد. هر چقدر این دوست یا فامیل برایمان عزیزتر باشد در انتخاب هدیه، ارزش مادی و معنوی، کادو کردن، جمله زیبایی که قرار است روی آن بنویسیم و دیگر موارد تمام دقت خود را به کار می گیریم. همه چیز را از قبل مهیا می کنیم و برای روز تولد برنامه ریزی می کنیم. اما …

تا میلاد امام زمان در حدود چند روز باقی مانده است. نیمه شعبان روز تولد صاحب الزمان است و ما همیشه این روز خجسته را جشن می گیریم و خیابان ها را چراغانی و تزئین می کنیم. اما برای امام زمان هدیه تولد هم داریم؟ چیزی هست که بشود به محضر مبارکش تقدیم کرد و او را در روز میلادش خشنود ساخت؟ بیایید امسال کوچه پس کوچه های دل هامان را چراغانی کنیم. در دل های تاریک مان چند چراغی روشن کنیم و آن را هدیه کنیم به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.

حضرت آیت الله بهجت می فرمود: «خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم. کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم!»

ما هم اعتقاد داریم به اینکه اعمال ما هر هفته بر امام زمان مان عرضه می شود. ما خوب می دانیم که موجب ناراحتی و رنجش خاطر امام زمان هستیم و گناهان ما دل او را می شکند. لذا برآنیم تا بار دیگر در نیمه شعبان جشنی بر پا کنیم. اما این بار با دست پر. هدیه ما امسال به امام زمان دل هایی است که هوای خود را داشته اند...

به نظرتون بهترین هدیه به امام زمان (عج) چی میتونه باشه ؟؟؟


مهر آن ماه اگر ریشه کند در تن ما

سر توان داد به یکدم قدم جانان را

مهدیا صبر نمانده دل بی سامان را

نبود هیچ تحمل غم این هجران را

عاشقان چشم به راه قدم پاک تواند

بِرَهان از غم دل مردم با ایمان را

مژده فجر تو چون رمز کلام الله است

وقت ان است که تفسیر کنی قران را

بارالها به دل امد که مگر افروزد

آفتاب رخ او نیمه این شعبان را 




تاریخ : سه شنبه 91/4/13 | 11:57 صبح | نویسنده : منتظر مهدی006(نرگس)

میخوانمت همیشه چه با فکر و با زبان
ای مهر و عاطفه ای روح هر زمان
میخوانمت که خواندنی خانه دلی 
میخوانمت که خوانده هر کوی و محفلی
میخوانمت که بیایی نیامدی ای یار
میخوانمت که بیایی نشینمت به کنار
میخوانمت که بی تو من همه هیچم
میخوانمت که نام تو را در میان جان پیچم
میخوانمت که غریبی و من غریب تو ام
میخوانمت که تو گفتی که من طبیب توام
میخوانمت طبیب ملک وجودم مرا نظاره کنی
میخوانمت که بیایی دلم دو پاره کنی
میخوانمت که نیم دلم را شرار و شور کنی
میخوانمت که نیم دگر را زمن تو دور کنی
میخوانمت که عقربه ها خسته گشته اند
میخوانمت که جمعه به غمها شکسته اند
میخوانمت که نام بلندت مرا بپالاید
میخوانمت که رویش عشقت مرا بیاراید
میخوانمت که نیمه شعبان من شود کامل
میخوانمت که کمالی کمال را کامل
میخوانمت که مرغ دل من بهانه میگیرد
میخوانمت که دلم بی تو پاک میمیرد
میخوانمت که فرج را خدا کند تعجیل
میخوانمت که بیایی بیا بکن تعجیل
میخوانمت که تو نزدیکی و دلم دور است
میخوانمت که چرا چشم این دلم کور است
میخوانمت که تو در قلب من گمانه زدی
میخوانمت که بگویم تو این نشانه زدی
میخوانمت که فرا خوانیم مرا ای یار
میخوانمت که بیایی بیا بیا ای یار
میخوانمت که مراعت حال ما داری
میخوانمت که رحمت هستیّ و چرخ دواری




تاریخ : سه شنبه 91/2/5 | 11:55 صبح | نویسنده : منتظر مهدی006(نرگس)

بسم رب المهدی

فاطمیه آمد و آن همدم و مونس کجاست؟

شمع می پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست ؟

در عزای مادرت یابن الحسن یک دم بیا

تا نپرسند این جماعت صاحبِ مجلس کجاست؟

  

***

 

حرف مادرمان فاطمه(علیهاالسلام)

لا تصلی علیّ امّهٌ نَقَضَت عهد الله و عهد ابی رسول الله فی امیر المومنین علی علیه السلام.......

امتی که عهد و پیمان خدا و پیامبرش را در ولایت و رهبری علی علیه السلام شکستند و نادیده گرفتند حق ندارند بر پیکر من نماز بگذارند. آنها که نسبت به حق ما ظلم روا داشتند و ارث مرا غاصبانه تصرف کردند و سند مالکیت فدک را که پدرم برایم نوشته بود از دست من ربودند و به آتش کشیدند. آن ها که گواهان و شاهدان مرا تکذیب نمودند. سوگند به خدا که گواهان من حضرت جبرئیل و میکائیل و امیر المومنین علی علیه السلام و ام ایمن بودند. آنها که در روز یاری و حمایت از ما در خانه های خود خزیدند و دست از یاری ما کشیدند.......... تا آنکه به خانه ی ما هجوم آوردند و با جمع آوری هیزم فراوان و آتش زدن آن خواستند خانه را و ما را که در آن بودیم در آتش بسوزانند.

آیا چنین امتی سزاوار است که بر من نماز بگذارد؟

آنچه خواندید فرازی از وصیت و پیام حبیبه ی خدا ? پاره ی تن رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به امیر مومنان بود.

همان بانویی که پس از رحلت پیامبر تا هنگام شهادت خنده بر لبان مبارکش ندیدند. همان بانویی که فرزند به دنیا نیامده اش را قربانی ولایت کرد.... همان بانویی که با گریه های مداومش خواب راحت را از چشم ظالمان زمانش گرفت....... و بالاخره با وصیت به امیر مومنان: یا علی مرا شبانه غسل بده شبانه کفن کن و شبانه به خاک بسپار. (ولا تعلم قبری احدا) و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده تا مخفی بماند. تیر خلاص را برای همیشه بر قلب غاصبان و منافقان نشانید...

اما به راستی راز این گریه های طولانی چه بود؟ چرا تنها یادگار پیامبر از دنیا رفت در حالی که بر امت پیامبر غضبناک بود؟ رمز مخفی ماندن قبر او تا کنون چیست؟...

همه ی حرف بانوی دو عالم این بود که چرا مردم غدیر خم را فراموش کردند...

همه ی مجاهدت ها و تحمل آن همه مصیبت از سوی حضرت زهرا به خاطر آن بود که حجت زمان تنها و خانه نشین نگردد ? جانشین رسول خدا مظلوم و منزوی نباشد ? ولیّ خدا دست بسته و مامور به صبر و سکوت نشود. امام برحق و وصیّ پیامبر ? بی یار و یاور نماند... اشک غریبانه ی ولی عصر و زمان در نخلستان ها و خارج از دیار و شهر ها جاری نگردد ? صاحب زمین و زمان فراموش نگردد.

و امروز همان فاطمه، صاحب غدیر و حجت خدا را در زمین تنها و غریب می بیند.

... جگر گوشه اش ? منتقم مجتبایش ? طالب خون حسینش و یوسف دردانه اش را مظلوم ? مهموم ? طرد شده بیابان گرد و صحرا نشین می نگرد.

نکند ما نیز چون اهل مدینه پیمان شکن و مورد غضب حضرت زهرا باشیم؟ نکند ما نیز مسافر غریب دوران غیبت را از یاد ببریم. نکند ما نیز ساده و ساکت و بی تفاوت از کنار گریه ها و اشک های امام زمانمان بگذریم؟ نکند ما نیز در یاری امام زمان خویش کوتاهی کنیم.

یک سوال ساده : برای امام زمان خویش چه کرده ایم؟...

از مرحوم علامه میر جهانی نقل شده است: در عالم رویا مادر مظلومه ام حضرت فاطمه ی زهرا را دیدم و ایشان سه بیت شعر به زبان فارسی خواندند. وقتی بیدار شدم فقط یک بیت آن را به خاطر داشتم:

دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود در این زمان دل فرزند من شکسته تر است

آری! معصوم را فقط معصوم درک میکند و بس.

اگر آن روز در مدینه ی پس از رسول خدا کسی راجع به وظیفه ی خود از حضرت زهرا کسب تکلیف میکرد بی تردید آن حضرت او را به مولای متقیان ارجاع داده و میفرمود: دست از وصی بر حق پیامبر بر ندارید. امروز هم اگر کسی از ساحت قدس فاطمی همین سوال را بپرسد خواهد شنید که: مبادا فرزندم مهدی علیه السلام را فراموش کنید. نکند از غم و غصه ها و دردها و گریه های امام زمانتان غافل بمانید...

آری! در مکتب فاطمه باید امام شناسی آموخت. در فاطمیه باید به امامت پرداخت چرا که فاطمیه همچون عاشورا امامت را زنده میکند.

فاطمه ما را هدایت میکند رهبری سوی ولایت میکند

فاطمه دید از عدو آزارها کشته شد در راه حیدر بارها

میخواهی بدانی در کجای این معرکه ایستاده ای؟ میخواهی بدانی اگر آن روز در مدینه ی پیامبر حاضر بودی در کدامین صف قرار می گرفتی؟ میخواهی بدانی اگر در روز عاشورا (هل من ناصر) ابی عبدالله علیه السلام را میشنیدی چه میکردی؟ به خود رجوع کن.

اولا ببین با فاطمیه چه میکنی؟

ثانیا نگاه کن با امام زمان چه کرده ای؟

از این رو سزاوار است همه ی شیعیان در هر کجای عالم که هستند فاطمیه را همچون عاشورا گرامی و زنده نگه دارند ? لباس سیاه بر تن نموده ? دستارهای عزا بر سر ببندند ? بیرق های سیاه را برافراشته سازند ? حسینیه ها ? تکایا و منازل را سیاه پوش کنند ? به یکدیگر در این مصیبت عظمی تسلیت بگویند و در اقامه ی عزا و ابلاغ پیام فاطمه که همان دفاع از امامت و ولایت است تمام توان و کوشش خود را به کار گیرند و برای خوشنودی خاطر شریف آن حضرت و ادای وظیفه در قبال امام عصر برای تعجیل در ظهور منتقم حضرت زهرا دعا نمایند.

 

بار الها! به عمر کوتاه حضرت زهرا علیهاالسلام به عمر زمان غیبت خاتمه عنایت فرما

آرام قلب زهرا!

ای آخرین امید مادر!

هنوز داد فاطمه ستانده نشده است.

هنوز بوی دود و آتش از مدینه ی پیامبر به مشام میرسد.

مپسند بیش از این خون مادر بر زمین بماند...




تاریخ : دوشنبه 91/1/21 | 11:54 صبح | نویسنده : منتظر مهدی006(نرگس)

  فاطمیه آمد و آن همدم و مونس کجاست؟

شمع می پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست ؟

در عزای مادرت یابن الحسن یک دم بیا

تا نپرسند این جماعت صاحبِ مجلس کجاست؟ 

 

مادر جان! ما صدای " أینَ عمار " را شنیدیم ولی صدای " أینَ فاطمه "را فقط چاه شنید  ...

بانوی بی حرم! قبرت کجاست؟؟؟  

باز بوی دود درب سوخته می آید  

صفحه‌ی چشمان به درب دوخته می آید  

مادرم! درد پهلویت تمام می شود یک روز  

مهدی تو، با دلی برافروخته می آید ...

با امید آن روز...

*** 

 

هرکسی رخت عزا کرده به تن می داند

که چنین پیرهنی علّت سلطانی ماست

لعن بر قاتل صدیق? کبری بی شک

مُهر تأیید و قبولی مسلمانی ماست




تاریخ : دوشنبه 91/1/7 | 2:42 عصر | نویسنده : منتظر مهدی006(نرگس)

 آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز

خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز

آمد درخت گل به بر امّا چه فایده

کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز 

« فرا رسیدن بهار طبیعت و سال نو بر همه دوستان عزیز و محبان آقا تبریک و تهنیت باد »

یا صاحب الزمان! بهار طراوتش را مدیون یک گل است... بیا ای گل زیبای نرگس  

بهار من سلام

یک سلام عاشقانه

و بعد

و بعد نوروزی دیگر...

اما هر روزی که می آید مگر نوروز نیست؟

به من می‌گویند چرا از بهار نمی نویسی؟

چرا صفحات دلت را همراه با آمدن بهار بهاری نمیکنی؟

اما ...

اما مگر من از بهار نگفتم؟

به خدا از بهار گفتم

هر بار که نوشتم از بهار زندگی حرف زدم و حرف زدم

آنقدر که گاهی دیگر نمی دانستم از بهار گفتن را با کدام حرف آغاز کنم که همچو بار قبل نباشد !

آنقدر از بهارم که تو باشی گفتم

گفتم

گفتم

اما نیامدی

نیامدی که بهاری شوم... همچو گل‌های سبزپوش باغچه‌ی خانه‌ی مان که هر سال لباس‌های سبزشان را ‌می‌پوشند و وقتی نگاهشان می‌کنم سرشان را به نشانه ی شادی می‌چرخانند.

نگاهی به نشانه‌ی رضایت از رضایتشان می‌کنم و می‌روم !

می‌روم پی کارم !

و تمام مدت لحظه‌هایم را به این فکر می‌کنم که بهار من کجاست؟

کی می آید؟

دلم خشکید !

یخ زد !

سنگ سرمایش زدند . . . سرش شکست

سنگ خزانش زدند . . . دلش شکست

بهار سبز زندگیم !

با اینکه دلم یخ زده از سرما

اما با چشمان منتظرم چشم به راهت هستم

و می مانم

تنها دستم را بگیر!

همین برایم کافیست تا طوفان ها و گرد بادهای روزگار، من سرمازده را از پا نیندازد.

 

آقای خوبم !

بهار در راهم

هر چقدر که باشه منتظرت می‌مونیم

و همه مون می‌دونیم پشت این روزها روز آمدن تو عاشقانه زمینیان را به تماشا نشسته تا بیاید و بهاریمان کند.

از خدا می‌خوام که این سال جدید با ظهور تو برامون بهترینا رو رقم بزنه.

از خدا می‌خوام که توی این سال جدید همه‌ی غمای دلت تموم شن و لبخندتو رو، جد بزرگوارت و مادر عزیزت ببینن.

و همه‌ی ذرات هستی از شادی تو شاد شن و بخندن.

الهی قربونت برم

منی که اصلا ارزش نوشتن واسه تو رو ندارم. . . تویی که جانانی

عشقی

آرزویی

بهاری

عمری

زندگی ای

سرسبز ترین بهار تقدیم تو باد!




تاریخ : دوشنبه 91/1/7 | 2:32 عصر | نویسنده : منتظر مهدی006(نرگس)

کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد

سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد

کدام جمعه ز عطر بهشتی گل یاس

بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد 

 ای دو چشمانت چراغ شام یلدای همه 

آفتاب صورتت خورشید فردای همه 

ای دل دریایی‌ات کشتی نشینان را امید 

ای دو چشم روشنت فانوس دریای همه 

خنده‌های گاه گاهت خنده خورشید صبح 

شعله لرزان آهت شمع شبهای همه 

ای پیام دلنشینت بارش باران نور 

وی کلام آتشینت آتش نای همه 

قامتت نخل بلند گلشن آزادگی 

سرو سرسبزی سزاوار تماشای همه 

گر کسی از من نشانی از تو جوید گویمش

 

خانه‌ای در کوچه باغ دل،‌ پذیرای همه 

لاله‌زار عمر یک دم بی گل رویت مباد 

ای گل رویت بهار عالم آرای همه  




تاریخ : دوشنبه 91/1/7 | 2:25 عصر | نویسنده : منتظر مهدی006(نرگس)

بــهــار ، بی گل نرگس شبیه پاییز است

و بـی تــو کلِ زمانهایمان غم‌ انگیز است

بیــا کـه مـنجمدانه قیام ممکن نیست

بــیــا کـه سهم زمین از بهار ناچیز است 

بهار انتظارم، سلام!

قریب چند سال است جمعه ها برایت نامه می نویسم، و واژه ها در هیاهویی از انتظار، یکی یکی از هم سبقت می گیرند تا خود را به نامی نام تو بر صفحه کاغذ مذیین کنند.

امــــا حرف دل که تمامی ندارد!

می دانم که می دانی از هفتگی و دلزدگیِ دست ها وچشم ها

از فرسودگی اشک ها و نخ نمایِ نذرها و لاشدن دعاها !

اما بگذار از روزها و هفته هایی بگویم که با یک دنیا امید،زیر جمعه های قرمز تقویم خط می کشیدیم و

حاشیه ی هر صفحه را با نام تو هاشور سبز می زدیم.

و از هشتسین دل!

هشت سینی که بهار حول حالنا، سر سفره های انتظار، همه باهم دعا کردیم بیایی و سیمای ظهورت سین هشتم سفره های دلمان شود...

از هشت سینی که نیامدی و جای خالیت را با سکوتی سرد از گلواژه ی نام تو پُر کردیم.

نمی دانم  این دنیای بی تو کی تمام می شود؟!!

اصلأ نمی دانم جاده ها تو را به کجا بردند که پس از قرن ها به ما نرسیدی؟!!!

به التماسِ خیسِ چشم هامان نگاه کن!

با همه ی فصل های رفتن و آمدن ،

با همه ی روزها و ماه های تقویم ،

با این همه هنوز چشم به راهند .

چشم به راهند تا بیایی و ببینند آن روز را که عدالت علی(ع)، صداقت زهرا(س)، کرامت حسن(ع)، شهامت حسین(ع)، همه و همه، زیر سایه ی سبز دستان دعایت، نفس تازه می کنند.

فقط دعامان کن! دعامان کن که در باغ زندگی با هر تند بادی نشکنیم، پرپر نشویم تا از راه برسی.

ما هم برایت  دعا می کنیم، قول می دهیم، فرج می خوانیم و فانوس های انتظار را سر راهت روشن نگه میداریم و تا فجر فرج منتظرت می مانیم.

خدا را چه دیدی، شاید همین امروز قدم بر چشم ها، این سرگردان ترینِ سیاره ها بگذاری.




  • فود تک
  • توماس
  • زیبا مد
  • آسمان