سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 89/4/22 | 10:1 عصر | نویسنده : منتظرمهدی026(محمدصادق)

استغاثه به حضرت مهدی(عج)

 

عمرم تمام گشت ز هجران روی تو

ترسم شها به خاک برم آرزوی تو

 با آن که روی ماه تو از دیده شد نهان

 عشاق را همیشه بود دیده سوی تو

 خورشید چهره ات چو نهان شد زچشم خلق

 شد روزشان سیاه از این غم چو موی تو

 دامن پر از ستاره کنم شب ز اشک چشم

 چون بنگرم به ماه و کنم یاد روی تو

 گردش به باغ بهرتماشای گل بود

 گلهای باغ را نبود رنگ و بوی تو

 همچون مسیح جان به تن مردگان دهد

 گر بگذرد نسیم سحرگه ز کوی تو

 تا کی زهجر روی تو سوزیم همچو شمع

 شبها به یاد روی تو و گفتگوی تو

 رحمی به حال" شاهد" از پا فتاده کن

 تا کی به هر دیار کند جستجوی تو

 ********

 شهید حسین شاهد




تاریخ : دوشنبه 89/4/21 | 10:25 عصر | نویسنده : منتظرمهدی026(محمدصادق)

?بر بال ایام خجسته شعبان

 خوان رحمت الهی در ماه شعبان گسترده است.                                                                                                                                                               برکات خدا،از نخستین روز های این ماه جاری است،تا واپسین لحظات این ماه شریف.


 گرچه اولیای الهی، ماه شعبان را به عنوان فصل دعا و مناجات و ذکر و استغفار می شمارند و سیره حضرت رسول(ص) در اهتمام به دعا و مناجات و نماز در این ماه، که در "صلوات شعبانیه" به آن اشاره شده، جایگاه رفیع این ماه معنویت بار را می رساند."مناجات شعبانیه" که میراث عظیم و نفیس امامان شیعه است، اوج "تجلی معنویت" در این ماه است .


 ولی خجستگی دیگر این ماه، در میلاد های فرخنده آن است.


  "سوم شعبان" میلاد شکوهمند و شادی آفرین حضرت سید الشهدا، بزرگ پاسدار دین و احیاگر آیین محمد(ص) و آمر به معروف و ناهی از منکر و ظلم ستیز جاویدی که عاشورایش سر فصل درخشانی در خط انبیا و اوصیاست.


 اگر از راه معنی می جوییم، باید از حیات او  بجوییم و اگر خط جهاد و حماسه شهادت می پوییم.  سزاواراست که "راه عاشورا"ی او را بپوییم و اگر عطر معنویت را و عرفان ناب را می بوییم، باید سری به گلستان پر از شقایق کربلای او بزنیم و ترکیب"حماسه و عرفان" و "جهاد و اجتهاد" و "اشک و آهن" را در مکتب او شاهد باشیم.


    "چهارم شعبان" میلاد سردار بزرگ عاشورا و علمدار رشید کربلا و اسوه همه فرماندهان و الگوی پرچمداران صبور و مقاوم، حضرت اباالفضل(ع) است.


    عباس بن علی(ع) نجابت خانوادگی و شرافت نسب و تربیت علوی و جمال ظاهر و باطن را یکجا در وجود خویش داشت و قمر فروزان بنی هاشم بود و جوانان هاشمی بر گرد شمع وجود اباالفضل حلقه ای از عشق و وفا به وجود آورده بودندو در کربلا، جوهره ناب وجودش به بهترین شکلی بروز یافت و استاد وفا و آموزگار صبوری و اسوه حمایت از امام خویش بود، با بصیرت ژرف و ایمان بالا، که مورد ستایش امامان معصوم قرار گرفت.


    "پنجم شعبان" به میلاد فخر الساجدین، امام علی بن الحسین(ع) آراسته است، که حامل پیام عاشورا بود و وارث علم و حلم و فضل و کمال اهل بیت، صحیفه سجادیه اش، "زبور آل محمد" نام گرفته است و نیایش های زیبا ،بلند،عارفانه و ملکوتی او در این صحیفه نور، روش سخن گفتن با خدا و نیاز آوردن به درگاه آن بی نیاز را می آموزد.


    "نیمه شعبان" که اوج روز های خدایی این ماه است، تحقق وعده الهی و تولد موعود امم و ذخیره الهی، حضرت بقیه الله است.


    "دولت کریمه" نویدی است که پیشوایان معصوم، نوید آن را به بشریت داده اند، تا عدل در سایه حکومت جهانی او، سایه گستر شود و به بشریت گرفتار در چنگ جنگ ها و بحران ها، "نوید امن و امان" دهد، حکومتی بر مبنای "صلاح" و "اصلاح" و "فلاح انسان" و نجات مستضعفان.


    روزی که بیاید، پرچم پیامبر را می گشاید، سنت و سیره او را احـیاء می کند. می آید : رایت اسلام در دست، زبور داود در بر، مشعل هدایت در پیش، عصای موسی درکف،دم عیسوی در دهان و فروغ الهی در جان.( اللهم عجل لولیک الفرج)




تاریخ : یکشنبه 89/4/20 | 10:52 عصر | نویسنده : منتظرمهدی026(محمدصادق)

داستان دوستان

تشرف جنگجوی  غزوه  صفین                                                                                                                                                                               

یکى از شیعیان خاندان عصمت و طهارت (ع ) مى گوید: روزى نزد پدرم بودم .
مردى را دیدم که با او صحبت مى کرد.
ناگاه در بین سخن گفتن ,خواب بر او غلبه کرد و عمامه از سرش افتاد.
اثر زخم عمیقى بر سرش ظاهر شد.
از اوسؤال کردم جریان این جراحت که به ضربات شمشیر مى ماند چیست ؟ گفت : اینها از ضربه شمشیر در جنگ صفین است .
حـاضرین تعجب کرده به او گفتند: جنگ صفین مربوط به قرنها پیش است و یقینا تودر آن زمان نبوده اى , چطور چنین چیزى امکان دارد؟ گـفـت : بله , همین طور است که مى گویید.
من روزى به طرف مصر سفر مى کردم و دربین راه مـردى از طـایـفه غره با من همراه شد.
با هم صحبت مى کردیم و در بین صحبت از جنگ صفین , یـادى شـد.
آن مرد گفت : اگر من در آن جا حاضر بودم , شمشیر خود رااز خون على و اصحابش سیراب مى کردم .
من هم گفتم : اگر من حاضر بودم , شمشیر خود را از خون معاویه و یارانش رنگین مى کردم .
آن مرد گفت : على و معاویه و آن یاران که الان نیستند, ولى من و تو که از یاران آنهاییم .
بیا تا حق خـود را از یـکـدیـگر بگیریم و روح ایشان را از خود راضى نماییم .
این را گفت و شمشیر را از نیام خارج نمود.
من هم شمشیر خود را از غلاف کشیدم و به یکدیگردرآویختیم .
درگیرى شدیدى واقع گردید.
ناگاه آن مرد ضربه اى بر فرق سرم وارد کرد که افتادم واز هوش رفتم .
دیگر ندانستم که چه اتفاق افتاد, مگر وقتى که دیدم مردى مرا با ته نیزه خود حرکت مى دهد و بـیـدار مـى نـمـاید, چون چشم گشودم , سوارى را بر سر بالین خود دیدم که از اسب پیاده شد.
دستى بر جراحت و زخم من کشید, گویا دست اودارویى بود که فورا آن را بهبودى بخشید و جاى ضربه را خوب کرد.
بعد فرمود: کمى صبر کن تا برگردم .
آن مرد بر اسب خود سوار شد و از نظرم غایب گردید.
طولى نکشید که مراجعت نمودو سر آن مرد را کـه بـه من ضربه زده بود, بریده و در دست داشت و اسب او و اثاثیه مرا باخود آورد.
فرمود: این سر, سر دشمن تو است , چون تو ما را یارى کردى , ما هم تو رایارى نمودیم ولینصرن اللّه من ینصره (یقینا خداى تعالى , کسى که او را یارى کند,یاریش مى نماید.) وقتى این قضیه را دیدم مسرور گشته و عرض کردم :

اى مولاى من تو کیستى ؟ فـرمـود: مـن م ح م د ابن الحسن , صاحب الزمان هستم .
بعد فرمودند: اگر راجع به این زخم از تو پرسیدند: بگو آن را در جنگ صفین به سرم زده اند.
این جمله را فرمود و ازنظرم غایب شد.1

××××××××

پاورقی:cdشمیم گل نرگس




  • فود تک
  • توماس
  • زیبا مد
  • آسمان