سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 1:37 عصر | نویسنده : منتظر مهدی010(مسافرزندگی)

 تو را من چشم در راهم

 

میان خلقت من با گل تو رابطه ایست... من از تراب غدیرم چرا نمی آیی؟

ما خود ز کدام خیل باشیم

تا خیمه زنیم در وثاقت؟ 

 

نه قدرت با تو بودنم هست

نه طاقت آنکه در فراقت 




تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 1:32 عصر | نویسنده : منتظر مهدی010(مسافرزندگی)

بگذارتا بجویمت ای همه جستجوی من

 رایحه ای ببویمت نرگس خوب روی من




تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 1:30 عصر | نویسنده : منتظر مهدی010(مسافرزندگی)

 

دور از روی تو ای جان تا به کی؟

زآتش عشقت گدازان تا به کی؟

51

 

ماه اندر ابر، پنهان تا به کی؟




تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 9:11 صبح | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)

 

اللهم صل علی محمد و آل  محمد و عجل فرجهم

دلتنگم!

دلتنگ روزی که خم شوم روی خستگی دستهایت.

و ذوب شود لبهایم ،

وقتی که می بوسم،

دستی را که نوازش خدا،

هر قنوتش را بارانی میکند.

چشم های من تاب نگاه بر قامت خورشیدی ات را ندارد.

تو نگاهم کن!

نگاهم کن تا صبور چشم های منتظر پروانه ها شوم.

نگاهم کن تا...

اللهم عجل لولیک الفرج




تاریخ : یکشنبه 89/1/22 | 11:25 عصر | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)

سال‏هاست هراسان و

 مشتاق، به دنبال تو می‏گردم.
سررسیدها را، هفته‏ها را، ماه‏ها را

خط می‏زنم؛ سه‏شنبه‏ها، پنج‏شنبه‏ها،

جمعه‏ها، یکشنبه‏ها.نمی‏دانم تو در کجای زمان

ایستاده‏ای، تا ساعتم را با افق نگاه تو تنظیم کنم؟
ای شیرین‏تر از انگورهای تاکستان‏های عشق! عطر گیسوانت

 را رها کن تا ستاره‏ها، هر آن فرو بریزند و خواب‏های هر شب زمین

 را با یاد تو روشن کنند.اگر بدانم که مرا دوست داری، شوریده‏ترین شاعر

جهان خواهم شد؛ به کلماتم سوگند!...

 

********

گفتم بنویسم به یاد تو،

 یادم آمد که پیشتر از غافلان بوده ام .

 گفتم بنویسم با عشق به تو، یادم آمد هنوز عاشق نشده ام.

گفتم پس بگذار کمی باخورشید باشم برای طلوع،

یادم آمد که من سالها پیش غروب

کرده ام. گفتم پس بگذار

کمی دعا کنم برای

آمدنت. گفتم:

 اللهم عجل لولیک الفرج.





تاریخ : یکشنبه 89/1/22 | 10:19 عصر | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)

بیا که بی تو آینه ها،

 زنگار غربت گرفته اند و

 قطار آشنایی ها، فریاد غریبی

 می کشد، هیچ کس حریم اطلسی ها

را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها مرهم

نمی گذارد. بیا که بی تو قنوت شاخه ها، اجابتی

جز غروب تلخ خزان ندارد.بیا که بی تو کدام دست مهر،

 سرشک غم از دیدگان یتیمان برمی گیرد؟ و کجاست آغوش مهربانی

که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند.بیا که بی تو آسمان دلم اسیر

 تیرگی هاست و هرگز ستاره امید در برج اقبال، رحل خوش بختی نمی افکند.
ای آب آب، رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار به سوی دریای

ظهور تو شتابان اند.قامتی به استواری کوه، دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت

سبزینه ها، سینه ای به فراخی آسمان ها و صمیمیتی به گرمی خورشید باید تا تو را خواند و

 کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند. این همه را که اندکی بیش نیست، از دل شکسته ترین

 منتظران تاریخ دریغ مدار، که ظهور تو اجابت دعای ماست.




تاریخ : یکشنبه 89/1/22 | 10:15 عصر | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)
مهدی جان ! مولای من !

 دلم به هرم وجود تو می تپد ، وجودم به یمن حضورتو پا برجاست .

 اگر آنی عنایت تو  از این عالم بر گرفته شود ، همه  

 چیز به هم می ریزد ، فلک به هم می پیچد ،

 آسمان فرو می افتد و زمین همه را در خود می بلعد   

 و خود نیز هیچ و هیچ می شود .

 یا صاحب الزمان ! بر زشتی هایم خرده مگیر، به

 اشکهایم بنگر که از در پشیمانی و توبه برگونه هایم

 می غلتد .

 

چشم هایم در بدر دنبال توست . دیده هایم نگران و  

 دلواپس، به هر سوی، تو را می جویند .

 ماه من ، نقاب از روی برگیر و گوشه ی چشمی

 بر این لب تشنه ی لقاء نما.

 ماه من ، ای که بر تمام عالم ، نو ر وجود  

 می پاشی و میمنت حضور توست که

 فلک را به پا می دارد...بیا.

 بیا و نسیم ملایم عدل را بر جای جای عالم روان ساز

 تا در آن لحظه شادی بخش   ،

 چشم به راهانت ، دلشاد و مسرور ، لبخند فتح بر

 لبان کائنات ببینند و به باور بگویند :

 

ماه من ... ماه همه

 

بیا

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج




تاریخ : یکشنبه 89/1/22 | 8:58 عصر | نویسنده : منتظر مهدی(مسافر)

مولای من! روزهای سبز دیدارت را در آینه خیال، آن‏قدر تکرار می‏کنم تا در ساغر نگاه عطشناکمان،

 

جرعه‏ای از تبسم ظهورت را ارزانی داری.

در این فکر محالم که در سبزترین حادثه دشت خیالم فرود آیی و مهربانی را میان کوچه‏ها تقسیم کنی.
به روزهای ناگزیرِ انتظار
و در دقیقه‏های بی‏قرار
کدام جمعه رأس ساعت قرار
شکوفه می‏کنی زِ شاخسار؟
در انتظار دیدن تواَم




تاریخ : شنبه 89/1/21 | 1:5 عصر | نویسنده : منتظر مهدی(مسافر)

چه کردی ،‌انتظار ، ای انتظار لاله گون با من؟

که اینسان در سفر شد جای دل یک لجه خون با من

 

 

در پناه حضرت دوست




تاریخ : شنبه 89/1/21 | 1:1 عصر | نویسنده : منتظر مهدی(مسافر)

بسم رب المهدی

ای زیباترین زیباها

ای بهترین بهترین ها

ای گل خوشبوی فاطمه زهرا

ای خاتم امامان واهل بیت رسول الله

ای گستراننده حق وای منتقم پدرت ، ثارالله

ای مهدی قائم ، صاحب الزمان ، آخرین منجی دوران ما

ما را دریاب

یا مهدی




  • فود تک
  • توماس
  • زیبا مد
  • آسمان