گل نرگسم ای به فدای قدومت کی به خوابهایم رنگ حقیقت میدهی
و وجودم را مالامال از بوی دلانگیز نرگس به همراه عطر محمدی میکنی
کی پاهای گذشته از سرزمین کربلایت را بر روی چشمانم میدهی تا سرمه چشمانم با قدومت و خاک دلانگیز حسینم شود.
آقایم
کی میایی
کی میایی تا به همه بخصوص کسانی که میشناسنت ولی باورت ندارند نشانت بدهم و بگویم این بود
گلی که برایتان ارمغان آمدنش را داده بودم.
مولایم
هر روز با اشک چشمانم، کوچه را شستشو میدهند تا یک روز بیایی
بارها در خیالم، من بودم و شما در روبرویم
ایکاش این جمعه بیایی
و مرا از وهم و خیال برهانید
گل نرگسم بیا
بیا
گفتم بنویسم به یاد تو، یادم آمد که پیشتر از غافلان بوده ام . گفتم بنویسم
با عشق به تو، یادم آمد هنوز عاشق نشده ام. گفتم پس بگذار کمی
باخورشید باشم برای طلوع، یادم آمد که من سالها پیش
غروب کرده ام. گفتم پس بگذار کمی
دعا کنم ژبرای آمدنت. گفتم:
اللهم عجل لولیک الفرج.
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصرو جعلنا من خیر اعوانه و انصارهو المستشهدین بین یدیه
اینجا کسی منتظر است
چشمانم را به کدامین راه سپرده ام
کدامین دریا را جوهر کنم تا دلتنگیم را نقش بندم
و کدامین دفتر را نقل این بی تابی کنم
به ابر بگوید ببارد
نمی خواهم اشک چشمانم را
کسی ببیند
نقل من قصه ی تنهایی است
که همیشه با انتظارش
خلوتش را پر می کند
دلتنگم
دلتنگ ثانیه هایی که بی تو حرام شد
دیر زمانی است که به انتظارت نشسته ام
شب را به انتظار صبح ظهورت،
صبح را با امید طلوع خورشید نگاهت،
در گرمای ظهر با داغ جگرسوخته در یادت،
و چه غروبهایی که ناامید گشتم از آمدنت...
ولی باز هر روز را با خیال تو گذراندم
با وعده الهی به حضورت برای مستضعفین جهان
و مدتی است که با بشارت تعجیل در نزول رحمت آسمان
دیگر تمام شب و روزها و هفته ها هم برای آمدنت انتظار می کشند
همراه خودت که سخت منتظری و به لب رسیده...
دلها را دیگر صبر و قراری نمانده،
بهانه هایش تمام گشته
و دیگر قصه ای نیست که برایش دلیل بتراشم
که تا روزی دیگر چشم به راه بماند
آخر دیگر کودک نیست!
سنین سالهای غیبتت بسیار بزرگ و خسته شده...
و همگان تو را می خواهند،
از آدم تا قیامت که نفخه صور نیز در انتظارت لب بسته مانده
و سکوت ساکت مانده تا تو بیایی.
تمام شد آیا؟!
خدایا جواب از تو می خواهم!
همه چشم به دهان جبرییل دوخته ایم
تا پیام فرج را فریاد کند:
و ندای انا المهدی
......
او خواهد آمد
بسم رب المهدی
ای زیباترین زیباها
ای بهترین بهترین ها
ای گل خوشبوی فاطمه زهرا
ای خاتم امامان واهل بیت رسول الله
ای گستراننده حق وای منتقم پدرت ، ثارالله
ای مهدی قائم ، صاحب الزمان ، آخرین منجی دوران ما
ما را دریاب
********************
گرنیایی فقیر می میرم
مثل دنیا حقیر می میرم
چون کبوتر در قفس حبس است
تک وتنها اسیر می میرم
ای شکوه ترنم بهاران
درفراقت کویر می میرم
توی شهردلم زمین لرزه است
زیر اوار پیر می میرم
بی تو زجر اور است جان کندن
وای بر من چه دیر می میرم
تو بیا می خورم دقسم به خدا
چون تو بگویی بمیر می میرم
مهدیا ای تمام هستی من
گرنایی فقیر می میرم
*************************
اللهم عجل لولیک الفرج
**************
سنگ صبور من.
چرا نمی آیی تا بسان کودکی به بالینت بنشینم و زار زار بگریم و بگویم از غمهایم.
جوابم را بده آخر بگو چه وقت به دیدنم می آیی. شب یا سپیده دم.
به من بگو از کدامین راه عبور می کنی از کدامین شهر می گذری؟ از کدام خیابان می آیی؟
در کدام ساعت؟ در کدام دقیقه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو چگونه در غیبتی که وقتی میرفتی نوید آمدنت را دادی و گفتی من و تو در مکه به هم میرسیم.
هر روز و شب به امید آن روز رو به کعبه، خانه آرزوهایم، می ایستم و چشم به راهت، به افق نگاه می کنم و لحظه لحظه وجودم بی قرارتر از دیروز میشود. امروزم تشنه تر از دیروز و فردایم تشنه تر از امروز. به امید دیدارت می ایستم و درتلألؤ خیره کننده نورها، تو را می جویم.
می جویمت، می بویمت، ولی همچنان دل در آرزوی دیدارت می تپد و با هر تپش، یامهدی! یامهدی! میکند و میگوید: انتظار، انتظار سخت تر از جان کندن است.
بیا که با آمدنت به پایت بوسه ها زنم و جای پایت را با عشقی که در دلم نهفته است، قاب بگیرم.
بیا که با آمدنت تنهایی های عاشقانت را پایان دهی و عاشقانت را در این وادی تنها نگذاری، یامهدی!
شگفتا! که چه راز آشکاری در غیبتت نهفته است.
******************
اللهم عجل لولیک الفرج
****************
صدای قدم های توست که نزدیک و نزدیک تر می شود
انتظار گرمای نفسهای تو است روی گونه های خیس من
انتظار نگاه خیره من است به نا کجا آباد فاصله ها
انتظار سرود چشمانت در سکوت محزون بغض فشرده ی گلوی منست
انتظار دستان یخ زده ی من است مابین انگشتان مهربان تو
انتظار تحمل تمام این دلتنگیهاست
تحمل بی تو بودنها
...
**************
اللهم عجل لولیک الفرج
**************
یار اگر یک نظر بر دل یار افکند پاک شود جان و دل درخور گفتار نیست
پیدای پنهان من !مشق نامت دفتر قلبم را پر کرده است .بی تو سبزینه ی شادیم را به اندوهی خاکستری بخشیده ام
بی تو شبهای یلدایی و روزهای کویری من ،هردو ،اشکهایم را فریاد می کنند و تنهایی روحم را تکرار .
بیا و سری به کوچه های سرد و ابری دلم بزن که با زمستانی ترین زمستان ها پهلو می زنند .بیاودر زلال چشمانم تن بشوی و
ضیافت شفاف آیینه را پذیرا باش.در بی تو بودنها به تو محتاجم و در با تو بودنها به باور بودنت .
************************
اللهم عجل لولیک الفرج
************************
گفته بودن روز جمعه خبر خوبی میارن
آخه تقویمای دنیا که هزار تا جمعه دارن!!
جاده های آسمونی
نعش خورشید روی ابرا
رد یه پیرهن خونی
ای قرار عصر جمعه!
ای شکستنی تر از دل!
خیلی وقته بی قرارن
شهرای شرقی کاگل!
پا بذار تو کوچه هامون
ای غریب بی نشونه!
شبای نذری پذونه
روی تقویمای پاره!!
که هزار تا جمعه داره
آقای ثانیه ها !
آیا از سرزمین یاس ها آمده ای که عطر نفس هایت از فرسنگ ها جانمان را می نوارد ؟
یا از سرزمین آیینه ها امده ای که صداقت در کلامت موج می زند ...؟!
چشمان ژر گناه ما هرگز تو را ندید . اما با قلبمان تو را همیشه احساس می کنیم .
سلاله ی زهرا !
از دلتنگی زیاد گفته ایم و زیاد شنیده ای اما
مسئله این است آیا باور کردنش برایت آسان است یا دشوار !
*******************
اللهم عجل لولیک الفرج
*********************
.: Weblog Themes By Pichak :.