سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 11:28 صبح | نویسنده : منتظر مهدی009(حسین)

با اشک می زنم ورق این فال خسته را

فالی دوا نمی شود این سرشکسته را

خون از تمام چشم و دلم سیل می شود

هر وقت که وا می کنم این زخم بسته را

این نذر عاشقی است که ریزم به هر قدم

گلها به پای آمدنت دسته دسته را

از بس نیامدی غزلم پیر شد ببین!

رنگ سپید روی غزلها نشسته را

باید شبی نشست غزل عاشقانه چید

 این واژهای خالی از هم گسسته را

آقا تو را به جان غزلهای منتظر

منت گذار جاده ی با اشک شسته را




تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 11:26 صبح | نویسنده : منتظر مهدی009(حسین)

تو و حقیقت دُعا
من و غروب جمعه‏ها
اى تو طلوعِ هر نفس
به سمتِ حسرتم بیا


 

اى عشقِ اولْ آخرم
ببین چى اومد به سرم
حتى همین ترانه هم
هنوز نکرده باورم


 

کوچه به کوچه غربتم
خونه به خونه، دربدر
هر جایى که مى‏خواى برى
این دلُ با خودت ببر


 

دلِ گرفته‏ام شکست
از غمِ غربتِ غروب
من زیرِ رگبارِ تگرگ
غم مى‏زنه بکوب، بکوب


 

گلایه‏هاى خط خطى
این روزا مشقِ شبمه
یه مزرعه گریه دارم
تَرک تَرک رو لبمه


 

کوچه به کوچه، غربتم
خونه به خونه، دربدر
هر جایى که مى‏خواى برى
این دلُ با خودت ببر


 

شباى بى تو بودنُ
به عشق تو سر مى‏کنم
تو مسجدت مى‏شینمُ
چشمات باور مى‏کنم


 

عشقِ که فریاد مى‏زنه
ترانه‏هاى رنگى رُ
بیا و از نو رج بزن
ثانیه‏هاى سنگى رُ


 

کوچه به کوچه، غربتم
خونه به خونه، دربدر
هر جایى که مى‏خواى برى
این دلُ با خودت ببر


 

فکرِ تو رُ که مى‏کنم
یادِ تو با منه مدام
عطرِ قشنگِ بودنت
بازم مى‏پیچه تُو هوام


 

فواره باش به خاطرِ
سنگ فرشِ سردِ خاطره
خاطره‏ها رُ تازه کن
نذار که از یادم بره


 

کوچه به کوچه، غربتم
خونه به خونه، دربدر
هر جایى که مى‏خواى برى
این دلُ با خودت ببر




تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 11:24 صبح | نویسنده : منتظر مهدی009(حسین)

گفتم می آیی، کوچه ها را آب پاشیدم

گلدان نور آوردم، عطر ناب پاشیدم

شب باسیاه خویش درپس کوچه هاگم شد

بر ذهن تار آسمان، مهتاب پاشیدم

هر چند بیتو زندگی، مرداب ماندن بود

من بذر نیلوفر بر این مرداب پاشیدم

در قاب عمرم انتظاری کهنه می رقصید

تصویرهای تازه بر این قاب پاشیدم

امشب تمام آنچه می بایست، من کردم

باید بیایی! کوچه ها را آب پاشیدم

محمد رضا تقی دخت




تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 11:23 صبح | نویسنده : منتظر مهدی009(حسین)

ای شکوه عطر نرگس توی جمعه های خسته

نوم خوب تو طلسمم توی این شوون شکسته

تو عمق ناباور شک تبلور صداقتی

طلوع بکن ترانه سا که معنی حقیقتی

تلخی انتظار بسن بگه به مه از زیر پا

خورشید و هدیه کن عزیز به انتظار عاشقات

به انتظار عاشقات

تو هر جمعه چراغونه تمام کوچه باغامون

چه شوقی داره این آهنگ صدای پای آقامون

تو هر جمعه چراغونه تمام کوچه باغامون

چه شوقی داره این آهنگ صدای پای آقامون

ای شکوه عطر نرگس توی جمعه های خسته

نوم خوب تو طلسمم توی این شوون شکسته

فرشته ها دف ازنن تا از تو اخونه کسی

تو رگ خسته ی زمین تو مثل عمر و نفسی




تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 11:21 صبح | نویسنده : منتظر مهدی009(حسین)

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت واندوه متاعی نخریدیم
بس سعی نمودیم که بینیم رخ دوست
جانها به لب آمد رخ دلدار ندیدیم
ما تشنه لب اندر لب دریا متحیر
آبی به جز از خون دل خود نچشیدی
م
ای بسته به زنجیر تو دلهای محبان
رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم
رخسار تو در پرده نهان است و عیان است
بر هر چه نظر کردیم رخسار تو دیدیم
چندن که به یاد تو شب و روز نشستیم
از شام فراقت چو سحر ما ندمیدیم

تا رشت? طاعت به تو پیوسته نمودیم
هر رشته به غیر تو ببستیم بریدیم

شاها به تولای تو در مهد غنودیم
بر یاد لب لعل تو ما شیر مکیدیم

ای حجت حق پرده ز رخسار بر افکن
کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم

ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه
در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم
ای دست خدا دست برآور که ز دشمن
بس ظلم بدیدیم و بسی طعنه شنیدیم

شمشیر کجت راست کند قامت دین را
هم قامت ما را که ز هجر تو خمیدیم
شاها ز فقیران درت روی مگردان
بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم

مرحوم نوقانی




تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 11:20 صبح | نویسنده : منتظر مهدی009(حسین)

ای باغبـــان در گلستان ، گل را چــــــرا پنهان کنی

چـــــون مااسیر آن گلیم ، از ما چـرا پنهان کنــــی

آن گــــل دهد بــــوی خدا ، از ما چــــراباشد جـــدا

بـــــــوی خدا را ای خدا ، دیگر چـــــرا پنهان کنـــی

در انتــظارش عالمی ،حیـــران ســــرگردان هـــمی

آن آیــــت مخزون را ، دیگـــر چـــــرا پنهــــان کـــنی

ظلــــم ستم غـــوغـــا کند ، دنیـا پـــــر از بلوا کنــــد

درپرده ی غیبت دگر ، منجی چـــرا پنهــــان کنــــی

ای آگـــه از ســـــر وعلن ، ای خالق لــــــوح قلــــم

عمرم به پایان شد دگــر ، مهــدی چرا پنهان کنـــی

مستضعفان داده ای ، خـــود وعده ی مــلک زمیـــن

آن وعده ی مستضعفان ، دیگر چـــــرا پنهان کنـــی

شد نیمه ی شعبان ز نــو ، دل انتظار مــــــاه نـــــو

این ماه را در پشت ابــر ، دیگر چــــرا پنهان کنــــی

او مکه هست و او مـنا ، هم سعی باشد هم صفا

اوزم زمــــزم بی انتها ، زمـــــزم چرا پنهـان کنــــی

هر جمعه ندبه ســر دهیم ، با یاد مهدی سـردهیم

هستیم بی مـــولا خدا ، مـــولا چرا پنهان کنــــی

    شعر از :

                         عبد الکریم افکار آزاد




تاریخ : دوشنبه 89/1/23 | 11:18 صبح | نویسنده : منتظر مهدی009(حسین)

چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنة تقسیم فراوانی‌ها
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغ‌های دل ما، جای چراغانی‌ها
حالیا! دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بی‌سر و سامانی‌ها
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل‌افشانی‌ها
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل‌ها و غزل‌خوانی‌ها
سایة امن کسای تو مرا بر سر، بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانی‌ها
چشم تو لایحة روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها

                                                                                                   قیصر امین پور




  • فود تک
  • توماس
  • زیبا مد
  • آسمان