شنیدم هاتفی در آسمان گفت غم دل گر خورد غمخوار عشق است
بیا مهدی که بی تو روزه سخت است ضیافتخانه با دلدار عشق است
گلستان جهان همراه خار است گل نرگس بود بی خار عشق است
خدایا جان ما گردان فدایش شهادت در بر سردار عشق است
نه یک تن بل هزاران تن فدایش فداییّش به روی دار عشق است
دل و مهدی دل و دوری هجران گل زهرا ییم دیدار عشق است
دلم وصل تو جانا ارزو داشت ولی شد فاصله بسیار عشق است
بیا در ماه روزه یاریم کن کنارت مهدیا افطار عشق است
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست
میلاد نور مبارک
امروز گلی شگفته در عالم شد
کز مقدم پاک او جنان خرم شد
در پیش علی دم از مسیحا کم زن
عیسی زدم علی مسیحا دم شد
میلاد مولای متقیان امام انس و جان، امیر مومنان علی (ع) بر منجی عالم بشریت و تمامی منتظران ظهورش مبارک باد
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن
گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن
گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن
گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه
گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان
گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن
گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم
گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن
گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان
گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن
گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم
دعــا کـنـیـد رسـد آن زمــان کـه یـار بـیاید
خزان باغ جهان را زنو بهار بیاید
دعــا کـنـیـد، دعـــایی کـه آفتاب درخشان
بـه سرپـرستــی گلـهای روزگار بـیاید
:::: یــا مهــــــدی ادرکــنــــی ::::
از انتظار خسته ام و یا دلم گرفته است؟
تو مدتی است رفته ای , بیا دلم گرفته است
نگاه سرد پنجره به کوچه خیره مانده بود
گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است
گذشتم از هزاره ها در امتداد دوری ات
به ذهن من نمی رسد کجا دلم گرفته است
به چشم خود ندیده ام شکوه چهره ی تو را
شبی بیا به خواب من , بیا دلم گرفته است
از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم
بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم
بی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مست
عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم
تا که وصفی ز کمان و خم ابروی تو رفت...
در پی دیدن رویت همگی تیر شدیم
از کمان خانه ی زلفت همه بالا رفتیم
در سراشیبی ابروت سرازیر شدیم
گو گدایان در این خانه بیایند که ما
از گدایی به در تو همگی میر شدیم
عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند...
جمله در حلقه ی تو در غل و زنجیر شدیم
عید است ولی بدون او غم داریم
عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد
اینگونه هزار عید با هم داریم
اللهم عجل لولیک الفرج
گلها همه با اذن تو برخواسته اند
از بهر ظهور تو خود آراسته اند
مردم همه در لحظه تحویل حتما
اول فرج تو از خدا خواسته اند
.: Weblog Themes By Pichak :.