سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 89/5/4 | 9:58 صبح | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)

تلخ و شیرین


 

انتظار، گاه تلخ است و گاه شیرین .

انـتـظـار تـلخ ، وقـتـى اسـت کـه آدم در جـاى خـود بنشیند و تکان نخورد، چشم به در خانه بـدوزد تـا مـطـلوبـش
بـیـایـد. در ایـن انـتـظـار، روزش مـاه بـه نـظـر مـى آیـد و مـاهـش سال و روزگارش تلخ و انتظارش تلخ .

انـتـظـار شـیـریـن آن اسـت کـه انـسـان از جـا بـر خـیـزد و بـه
 کـار پـردازد، زمـیـنـه حـصـول مـقـصـود را آمـاده سـازد و بـدانـد
 کـه هـر چه آمادگى بیشتر شود، مقصود، زودتر حاصل مى شود.

از هر آمادگى که فارغ شد، لذتى برایش پیدا مى شود و گام دگرى در راه آمادگى بر مى دارد و در دل ، با مطلوب
 خود راز و نیازى مى کند.

انـتـظار ظهور حضرت مهدى از این قبیل است . کسى که در این انتظار به سر مى برد.

به حـضـرتش عشق مى ورزد.

روز به روز آمادگى خود را بیشتر مى کند و از حضرتش کمک مى خـواهـد که هر چه بیشتر بتواند خود را آماده کند
و هر آمادگى براى او مژده موفقیت و نوید حصول مقصود خواهد بود.



تاریخ : دوشنبه 89/5/4 | 9:53 صبح | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)

داستان شیرین ولادت امام زمان
سال 254 هجری قمری است. بشر بن سلیمان در بازار برده فروشان بغداد کنجکاوانه به پیش می‏رود(2) و در این حال برای چندمین بار صحنه واگذاری مأموریتی را که از امام هادی‏علیه السلام بر عهده داشت، به خاطر می‏آورد:
ساعاتی از شب گذشته بود که دَرِ خانه به صدا در آمد. با سرعت به جانب در رفتم و چون در را گشودم، کافور - خادم أبی الحسن علی بن محمدعلیه السلام - را در مقابل خویش دیدم. او را فرستاده بودند تا مرا به سوی ایشان بخواند.
لباسم را پوشیدم و رفتم. چون بر ایشان وارد شدم، مشاهده کردم که با پسر بزرگوارش أبا محمد، امام حسن عسکری‏علیه السلام و خواهر گرامی‏اش - حکیمه - مشغول گفت‏وگو است؛ وقتی نشستم، فرمود:
ای بشر! تو از فرزندان انصاری و این ولایت همواره در خاندان شما از پدران به پسرانشان به ارث خواهد رسید؛ زیرا شما مورد اعتماد ما خاندان رسالتید و لذا من تو را به فضیلتی مشرّف می‏سازم که صاحبان همت‏های بلند از شیعه برای آن، از هم سبقت می‏گیرند و آن برتری، سرّی است که تو را به آن آگاه می‏سازم و اختیار می‏دهدم تا کنیزی را بخری.
چون سخن امام به این جا رسید، قلم و کاغذ برداشت و شروع به نوشتن نامه‏ای به خط و زبان رومی کرد، و پایان آن را به مُهر خویش مزیّن ساخت.
سپس کیسه‏ای زرد رنگ را که در آن دویست و بیست دینار بود در آورد و فرمود:
اینها را بگیر و رو به سوی بغداد آر! پیش از ظهر فلان روز، در بغداد خواهی بود، در جاده کنار رود فرات قدم گذار! پس چون به قایق‏های اسیران و بخش فروش کنیزان، رسیدی در میان فروشندگان چشم بگردان. و کیلان بنی عباس در خرید کنیز و دسته‏های کوچکی از جوانان عراق را مشاهده می‏نمایی. سپس نزدیک رو و در کنار برده فروشی که عمربن یزید نام دارد قرار گیر، آن گاه صبر کن تا زمانی که کنیزی با صفاتی چند را که می‏گویم بیاورند:
دو لباس حریر ضخیم بر تن دارد. از کشف حجابش و از این که به او دست زنند می‏پرهیزد و چون کسی قصد می‏کند که او را از ورای نقاب نازکی که بر چهره زده بنگرد نگاه خود را به جانبی دیگر می‏چرخاند. با این کار، صاحبش [عصبانی شده ]او را می‏زند و او با فریاد به زبان رومی چیزی بر زبان می‏راند. بدان که او می‏گوید: «وای از هتک حجابم!...».
(علیهم السلام) (علیهم السلام) (علیهم السلام)
صدای همهمه تنی چند از برده فروشان افکار بشر را از هم می‏گسلد، بشر نظری به اطراف می‏کند با خود می‏گوید، درست همین جا است و حال باید عمربن یزید برده فروش را پیدا کنم.
بشر نشانی عمر را می‏پرسد تا این که بالاخره او را می‏شناسد، نزدیک شده، در کنارش می‏ایستد. پس از ساعتی انتظار، کنیزی را با همان صفاتی که امام فرموده‏اند می‏آورند.
بشر با خود می‏اندیشد: خدایا! چه می‏بینم؟ لباس و رفتار همان است که امام فرموده‏اند! گویی خود این جا بوده و او را مشاهده نموده‏اند. بهتر است جلو روم تا اطمینان بیشتر پیدا کنم.
بشر پیش می‏آید، خریداران قصد برداشتن پوشش سر کنیز و دیدن چهره‏اش را دارند ولیکن کنیز، سرسختانه مقاومت می‏کند و نمی‏گذارد و حتی تیر نگاه نظر کنندگان به صورتش را با برگرداندن چهره در هم می‏شکند.
برده فروش، خشمگین از رفتار غریب کنیز، پیش رفته او را می‏زند و کنیز آن چنان که امام فرموده بودند، فریادی زده و به زبان رومی جمله‏ ای بر زبان می‏راند.
خریداری با دیدن رفتار کنیز پیش آمده چنین می‏گوید:
پاکدامنی و حیای این کنیز آن چنان شوق و رغبتی نسبت به او در من به وجود آورده که حاضرم او را به سیصد دینار بخرم.
کنیز با زبان عربی فصیح پاسخ می‏دهد:
اگر در لباس سلیمان و بر تختی همچون تخت پادشاهی او ظاهر شوی، مطمئن باش که در من میلی نسبت به تو حاصل نخواهد شد. پس مالت را حفظ کن. [و بیهوده آن را به هدر مده‏].
برده فروش به کنیز می‏گوید:
نرگس! چاره‏ای نیست، به هر حال باید تو را بفروشم.
نرگس پاسخ می‏دهد:
عجله‏ای نیست، چاره‏ای نداری جز آن که مرا به کسی بفروشی که قلبم نسبت به امانتداری او تسکین یابد.
برای بشر با دیدن این صحنه - که قبلاً آن را مو به مو از زبان مبارک امام شنیده بود - شکی باقی نمی‏ماند که درست آمده و نرگس همان است که مورد نظر امام بوده است. پس با خوشحالی به طرف عمربن یزید رفته، آنچنان که امام تعلیمش داده بود، نامه را به او داده، می‏گوید:
این نامه یکی از بزرگان است که آن را به زبان و خط رومی نگاشته و در آن کرم و وفا و جوانمردی و سخایش را وصف کرده است. این نامه را به کنیزت بده تا در اخلاق وی تأملی نماید و اگر مایل باشد و رضایت دهد، من وکیلم، تا او را برای وی خریداری نمایم.
فروشنده، نامه را گرفته به نرگس می‏دهد. کنیز نامه را می‏گشاید. با خواندن آن، حالش به گونه‏ای شگفت دگرگون می‏گردد و به شدت می‏ گرید و به فروشنده‏اش می‏گوید:
مرا به صاحب این نامه بفروش و اگر چنین نکنی قسم می‏خورم که خود را خواهم کشت.
بشر با خوشحالی رو به برده فروش نموده می‏گوید او را به چند می‏فروشی؟
طمع وجود فروشنده را پر ساخته. بشر بسیار چانه می‏زند تا بالاخره او را به قیمتی که امام در کیسه نهاده بود راضی می‏کند.
آنگاه بشر کیسه را داده نرگس را می‏خرد و رو به او می‏گوید:
با من بیا تا به اتاقی که اجاره کرده‏ام برویم تا زمان حرکت فرا رسد.
نرگس با شادمانی به دنبال بشر راه می‏افتد. بشر غرق فکر است: این دیگر چه جور کنیزی است؟ رومی است ولی به راحتی به زبان عربی سخن می‏گوید! از پوشش و حجابش شدیداً محافظت می‏کند و اجازه نمی‏دهد کسی به او دست بزند.
هر مشتری را از خود می‏راند و فروشنده‏اش را مجبور می‏سازد تا بگذارد خود، خریدارش را انتخاب نماید و از همه بالاتر رغبت زیادی به امام نشان می‏دهد، آن چنان که صاحبش را تهدید می‏کند که اگر او را نفروشد خود را خواهد کشت!
به اتاق اجاره‏ای رسیده‏اند. وارد اتاق می‏شوند. بشر حرکات نرگس را دقیقاً زیر نظر دارد. نرگس می‏نشیند و بلافاصله نامه امام را باز کرده و می‏بوسد و برگونه و چشمانش می‏گذارد و چهره بر آن می‏ساید.
بشر از شدت تعجب طاقت از کف داده، لب به سخن می‏گشاید:
نامه‏ای را می‏بوسی که صاحبش را نمی‏شناسی؟!
نرگس آهی کشیده می‏گوید:
براستی که تو از شناخت فرزندان انبیا ناتوان و عاجزی! به گوش باش و قلبت را فارغ ساز تا داستان زندگیم را برایت باز گویم:


 

منبع :کتاب کمال الدین و تمام النعمه



تاریخ : شنبه 89/5/2 | 12:25 صبح | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)




تاریخ : جمعه 89/5/1 | 6:55 عصر | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)


شبیه ترین غنچه به بهار

می آیی و کائنات به تو سلام می کند.
عطر آرام تو که از افق لبریز می شود، جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می ایستد.
آفتاب در پیشانی تو شدت می گیرد.
تمام میوه های درختان شاداب می شوند و برگ های سبز برای تو شعر می خوانند.
گل های سرخ از لبخندهای بی مضایقه تو جان می گیرند و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می ریزند.
همه موج ها از تو یاد گرفته اند که هیچ گاه از رفتن باز نمانند. پیش از آنکه بیایی، ابرها نام زلالت را بر همه باریده بودند.
همه نام تو را می دانند. همه تو را می شناسند. تو شبیه ترین غنچه ها به بهاری، تو شبیه ترین شکوفه های ازل به پیامبری صلی الله علیه و آله .
همه عطر تو را می شناسند؛ نارنج ها، ابرها، بادها و گنجشک ها.
نام تو در خون همه گلبرگ های زیبا جریان دارد.
همه عطرها از مهربانی تو سرچشمه می گیرند.
تمام اردیبهشت ها از آغوش گرامی تو جان می گیرند.
بهشت، بهانه ای ست برای دیدن تو. بی تو، بهار توهمی بزرگ است که به کویرهای بی پایان ختم می شود.
تو مسافر تمام قلب هایی هستی که پرنده ها را دوست دارند.
ماه از گریبان گرامی تو آغاز می شود و روز در پیراهن تو تکثیر می شود.
با تو می توان خورشید را به کوچک ترین ایوان ها دعوت کرد و باران را مهمان تمام شیشه های غبار گرفته بی رهگذر. امشب به یمن آمدنت تمام آینه ها قد می کشند.
ابرها همه باران می شوند تا بی واسطه گونه های بهشتی ات را ببوسند.
با آمدنت، عشق به مهمانی خانه های فراموش شده می رود و سقف خانه ها ستاره پوش می شوند.




تاریخ : جمعه 89/4/25 | 2:1 صبح | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)

مسیر مسیح بهاران کجاست

صفاگستر لاله زاران کجاست

رگ و ریشه لاله از هم گسست

گل اندیشه سربداران کجاست

ز سرگشتی، جان سرگشته ام

قرار دل بی قراران کجاست

سرم را شده ابر خون سایه بان

نشانی ز الماس باران کجاست

در این دشت دلگیر یأس آفرین

نوای خوش آبشاران کجاست

خماری سیه کرده روی مرا

فلق ساغر می گساران کجاست

زمین گشته بتخانه بتگران

تبردار ایمان تباران کجاست

من و انتظار و شب بی کسی

خدایا دگریار یاران کجاست

گل نرگس آفتابی جبین

امید دل شب شکاران کجاست





تاریخ : جمعه 89/4/25 | 1:59 صبح | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاَْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ

1-فرمایش امام زمان(عج):
"بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که آن فرج شما است".
2-این دعا سبب زیاد شدن نعمتهاست
3-اظهار محبت قلبی
4-نشانه انتظار
5-زنده کردن امر ائمه اطهار
6-مایه ناراحتی ووحشت شیطان لعین
7-نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان
8-اداکردن قسمتی از حقوق آن حضرت
9-تعظیم خداوند و دین خداوند است
10-حضرت صاحب الزمان در حق او دعا می کند
11-شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حالش می شود.
12-شفاعت پیغمبر ان شاالله شامل حال او می شود
13-این دعا فرمانبری امر الهی وطلب فضل و عنایت او است
14-مایه استجابت دعا می شود
15-ادا کردن اجرومزد رسالت است
16-مایه دفع بلاست
17-سبب وسعت روزی است
18-باعث آمرزش گناهان می شود
19-تشرف به دیدار آن حضرت دربیداری وخواب
20-رجعت به دنیا درزمان ظهورآن حضرت
21-ازبرادران پیغمبر خواهد بود
22-فرج مولای ماحضرت صاحب الزمان زودتر واقع خواهدشد
23-پیروی ازپیغمبروامامان
24-وفای به عهدوپیمان خداوندی
25-آثارنیکی به والدین برای دعاکننده حاصل می گردد
26-فضیلت رعایت وادای امانت برایش حاصل می شود
27-زیادشدن اشراق نورامام(ع) دردل او
28-طولانی شدن عمر
29-تعاون وهمکاری درکارهای نیک وتقوی
30-رسیدن به نصرت ویاری خداوند وپیروزی بردشمنان به کمک خداوند
31-هدایت به نور قرآن مجید
32-نزداصحاب اعراف معروف می گردد
33-هدایت به نورقرآن مجید
34-اِِیمنی ازعقوبتهای اخروی
35-وهنگام مرگ به او مژده میرسد وبااوبه نرمی رفتار می شود
36-این دعا اجابت دعوت خدا ورسول الله است
37-باامیرالمومنین دردرجه آن حضرت خواهدبود
38-محبوبترین افراد نزد خداوند خواهدبود
39-عزیزترین وگرامی ترین افراد نزد پیغمبرمی شود
40-ازاهل بهشت خواهد بود
41-دعای پیغمبرشامل حالش میگردد
42-کردارهای بداوبه کردارهای نیک مبدل شود
43-خداوند متعال درعبادت اورا تائید فرماید
44-بااین دعا عقوبت از اهل زمین دورمی شود
45-ثواب کمک به مظلوم رادارد
46-ثواب احترام به بزرگتر وتواضع نسبت به اورادارد
47-پاداش خونخواهی مولای مظلوم حضرت اباعبدالله الحسین رادارد
48-وشایستگی دریافت احادیث ائمه اطهاررامی یابد
49-نوراوبرای دیگران نیز-روزقیامت-درخشان می گردد
50-هفتادهزارنفراز گنهکاران راشفاعت می کند
51-دعای امیرالمومنین درباره اودرقیامت
52-بی حساب داخل بهشت شدن
53-ایمن بودن از تشنگی روزقیامت
54-جاودانه بودن دربهشت
55-مایه خراش روی ابلیس ومجروح شدن دل اواست
56-روزقیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد
57-خداوندازخدمتگذاران بهشت نصیبش فرماید
58-درسایه گسترده خداوندقرار گرفته ورحمت براونازل میشود-مادامی که مشغول دعا باشد-
59-پاداش نصیحت مومن رادارد
60-مجلسی که درآن برای حضرت قائم دعاشود،محل حضورفرشتگان گردد
61-دعاکننده موردمباهات خداوند شود
62-فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند
63-ازنیکان مردم-پس از ائمه اطهار-میشود
64-این دعا اطاعت ازاولی الامر است که خداوند اطاعتشان راواجب ساخته است
65-مایه خرسندی خداوند میشود
66-مایه خشنودی پیغمبر می گردد
67-این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است
68-ازکسانی خواهدبود که خداونددر بهشت به اوحکومت دهد 69-حساب او آسان می شود
70-این دعا درعالم برزخ وقیامت مونس مهربانی خواهد بود
71-این عمل بهترین اعمال است
72-مایه دوری غصه هاست
73-دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور امام است
74-فرشتگان درباره اش دعا می کنند
75-دعای حضرت سیدالساجدین شامل حالش می شود
76-این دعا تمسک به ثقلین است
77-چنگ زدن به ریسمان الهی است
78-سبب کامل شدن ایمان است
79-مانند ثواب همه بندگان به اومی رسد
80-تعظیم شعائرخداوند است
81-این دعاثواب شهید با پیغمبررادارد
82-ثواب شهید زیرپرچم حضرت قائم رادارد
83-ثواب احسان به مولای ما حضرت صاحب الزمان رادارد
84-دراین دعا ثواب گرامی داشتن شخص عالم است
85-پاداش گرامی داشتن شخص کریم رادارد
86-درمیان گروه ائمه اطهار محشور می شود
87-درجات او در بهشت بالا می رود
88-از بدی حساب روز قیامت ایمن باشد
89-نایل به بالاترین درجات شهدا درروز قیامت
90-رستگاری به شفاعت فاطمه زهرا(س)
برگرفته از کتاب گرانسنگ "مکیال المکارم"
تالیف مرحوم آیت الله سیدمحمدتقی موسوی اصفهانی (جلداول)





تاریخ : جمعه 89/4/25 | 1:54 صبح | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)


ای ماه بنی­هاشم!


تمام سروهای ایستاده، مرید تواَند؛
آن هنگام که نام تو در گیتی رقم می­خورَد و کبوتران، بال­های خود را به احترام آفرینش دو دستت بر هم می­زنند که میلاد و وداع کشتگان تیغ عشق، هر دو به رنگ شادی است.
ای پرچم­دار سپاه اسلام،
 نام تمام یاس­ها را عباس گذاشتند.

السلام یا باب­الحوائج

عباس؛
یعنی دو چشم نگران از تشنگی کبوترانِ بی­پناه.

عباس؛
یعنی نگهبان چادر سرخ گلبرگ­های شقایق.

عباس؛
شاهد دیروز و شهید فرداست.

وقتی می­خندد،
معصومیت علی را در چاهِ به اشک نشسته چشمان عمیقش نظاره خواهی کرد؛
خورشیدی است که بلندای پیشا­نی­اش،
پرچم نصرٌ من الله محمدی است.
بخند، ای نورسیده!
تا بر دانه­های مروارید سپید خنده­ات، نیازمندان دخیل ببندند،
یا باب­الحوائج!
ولادت، شهامت، شهادت
عباس،
یعنی فانوس خیمه خاطرات حسین و موسیقی افلاک در دستگاه معرفت و وفا.

ای آینه­دار کربلا و ای دست بیرون­آمده از آستین خدا!
شوق رسیدنت، شعبان را سرمست می‌کند.

ای شعله خانه علی(ع)!
ملایک، آرزومند تواَند. وقتی شناسنامه­ات را به مُهر مِهر حسین آذین کردند، در سه ایستگاه، بوی بهشت را از تو استشمام کردیم:
 ولـــــادت،
شـــــهامــــت،
 شــــــهــــــادت.




تاریخ : دوشنبه 89/4/21 | 9:48 عصر | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)
 


ماه شعبان، ماه هشتم از ماههای قمری،
ماهی بسیار شریف و منسوب به
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.

پیامبر فرمود:
«شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه خدا.
 هر کس یک روز از ماه من را روزه بگیرد، من در قیامت شفیع
او خواهم بود.»

پیامبر ماه شعبان را روزه می‌داشت و آن را به
ماه رمضان وصل می‌کرد.

هنگامی که ماه شعبان فرا می رسید امام سجاد علیه السلام
اصحاب خود را فرا می‌خواند و درباره فضیلت این ماه سخن گفت. آنگاه می‌فرمود:

«هر کس برای محبت پیامبر و تقرب به خداوند، ماه شعبان را روزه بدارد،
خداوند او را در روز قیامت مشمول کرامت خود می‌گرداند
 و بهشت را برای او لازم می شمارد.»

بر هر حال علاوه بر روزه که فضیلت بسیاری دارد، اعمال دیگری
همچون نماز و اذکار و دعاها و استغفار نیز در این ماه وارد شده است
که در کتاب شریف مفاتیح الجنان در فصل اعمال ماه شعبان ذکر شده است.
حوادث و وقایع تاریخی فراوانی نیز در ماه شعبان روی داده
 که مهمترین آن ولادت
امام حسین
و
امام علی بن الحسین
و 

 امام مهدی
 

و
حضرت ابوالفضل علیهم السلام

است.

 
تو می‏آیی؛
روزی برای پایان اندوه و ختمی بر پاره کتابِ تنهایی.
تو می‏آیی؛

انتهای صبوری تمامی جمعه‏ها.

مقدم تو، اشک‏باران!




تاریخ : دوشنبه 89/4/21 | 12:2 صبح | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)

 

 




تاریخ : یکشنبه 89/4/20 | 12:16 صبح | نویسنده : منتظرمهدی018(غریبه‌ی‌آشنا)

 

 

 

 




  • فود تک
  • توماس
  • زیبا مد
  • آسمان