ای ماه بنیهاشم!
تمام سروهای ایستاده، مرید تواَند؛
آن هنگام که نام تو در گیتی رقم میخورَد و کبوتران، بالهای خود را به احترام آفرینش دو دستت بر هم میزنند که میلاد و وداع کشتگان تیغ عشق، هر دو به رنگ شادی است.
ای پرچمدار سپاه اسلام،
نام تمام یاسها را عباس گذاشتند.
السلام یا بابالحوائج
عباس؛
یعنی دو چشم نگران از تشنگی کبوترانِ بیپناه.
عباس؛
یعنی نگهبان چادر سرخ گلبرگهای شقایق.
عباس؛
شاهد دیروز و شهید فرداست.
وقتی میخندد،
معصومیت علی را در چاهِ به اشک نشسته چشمان عمیقش نظاره خواهی کرد؛
خورشیدی است که بلندای پیشانیاش،
پرچم نصرٌ من الله محمدی است.
بخند، ای نورسیده!
تا بر دانههای مروارید سپید خندهات، نیازمندان دخیل ببندند،
یا بابالحوائج!
ولادت، شهامت، شهادت
عباس،
یعنی فانوس خیمه خاطرات حسین و موسیقی افلاک در دستگاه معرفت و وفا.
ای آینهدار کربلا و ای دست بیرونآمده از آستین خدا!
شوق رسیدنت، شعبان را سرمست میکند.
ای شعله خانه علی(ع)!
ملایک، آرزومند تواَند. وقتی شناسنامهات را به مُهر مِهر حسین آذین کردند، در سه ایستگاه، بوی بهشت را از تو استشمام کردیم:
ولـــــادت،
شـــــهامــــت،
شــــــهــــــادت.
.: Weblog Themes By Pichak :.