دوستان عزیز
طرف مقابل متن زیر فقط خودم هستم و قصد بی احترامی به هچ کدام از منتظران گرامی را ندارم.
سخن دل
مثل هر بار برای تو نوشتم
دل من خون شد از این غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی
دل من تاب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره ،مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ . . . تو کجایی؟
و تو انگار به قلبم بنویسی
که چرا هیچ نگویند
مگر این رهبر دلسوز، طرفدار ندارد، که غریب است
وعجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوز هم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی از شیفتگانش
زیاداست
که گویند
به اندازه یک (( بدر)) علمدار ندارد
و گویند چرا اینهمه مشتاق ولی او سپهش یار ندارد
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به سوی تو گشوده؟
چه خطر ها به دعایم زکنار تو گذر کرد
چه زمانها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی کجایی!!!!
و ای کاش بیایی
هر زمان خواهش دل بانظر یار یکی بود تو بودی، تو بودی
هر زمان بود تفاوت تو رفتی
تو نماندی
خواهش نفس شده یار و خدایت
و همین است که تاثیر نبخشد به دعایت
و غریب است امامت
من که هستم
تو کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟
تو خودت ! کاش بیایی
به خودت کاش بیایی
.: Weblog Themes By Pichak :.