سلام بر توای گنج پنهان زمین
سلام بر سرزمین مدینه
سلام بر غربت
سلام بر مسمار
سلام بر عهد بسته
سلام بر رضایت خدا
سلام بر تازیانه و شلاق
سلام بر قلاف شمشیر
سلام بر گریه
سلام بر بغض
سلام بر شب
سلام بر قبر مخفی
سلام بر بغض های شبانه
سلام بر غربت......
خواستم از تو بنویسم،
اما قلم توان نوشتن نداشت؛
زیرا که از تو نوشتن عشق میخواهد و دلی چو چشمه زلال،
هرچه تفکر خویش را به کار انداختم،
از تو هیچ در ذهن خویش نساختم، تا آن که کار دل به میان آمد.
چشمه عشق درونم جوشید و دریای وجودم متلاطم شد.
آنگاه امواج به تو پیوستنم اوج گرفت. با خود گفتم مگر میشود از تو ننوشت،
ای یگانه بی همتای بهشت؟
هرچند که بزرگی تو در ابعاد کوچک کلام نمیگنجد،
امّا قطرهای از تو نوشتن، دریای متلاطم عاشقان تو را آرام خواهد کرد و ساحل وجودشان را دیگر جزر و مدّ بی قراری فرا نخواهد گرفت.
از تو نوشتن، آبی آرامش است، ای آسمان همیشه آبی عشق.
آنگاه نوشتم «فاطمه علیهاالسلام »، زیباترین نام عالم،
دختر نبی خاتم علیهاالسلام ، همسر حیدر علیهاالسلام ،
بهترین مادر، یاسی از باغ همیشه سبز نبوّت،
که بوی عطرِ معرفتش تا قیامت،
در کوچههای حقیقت پیچیده خواهد بود.
ای بزرگ بانوی عالم!
تو از همان کوچکی به ضریح چشمان پدر دخیل بسته و امید خانه مادر بودی.
در اجاق گرم محبّت تو همیشه شعله عشق زبانه میکشید.
وقتی مادر،
چمدان سفر همیشگی خویش را بست،
دل پدر از سفر یار شکست؛
امّا تو دل بلورین پدر را بند زدی و خود را به دریای وجودش پیوند دادی.
ای بهشت روی زمین!
چه زیبا رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «هرگاه مشتاق بوی بهشت میشوم، دخترم فاطمه علیهاالسلام را میبویم» به راستی! بهشت از آن تو است یا تو از آن بهشت؟
یقین که خداوند، گل بهشت را از تو سرشت.
ای چراغ روشن شبهای خانه نبی صلیاللهعلیهوآله !
از آن زمان که ابتدای دل خویش را به انتهای دل علی علیهالسلام با پلی از مهر و وفا متصل کردی، زیباترین خانه عشق در جهان بنا شد؛ خانهای که اهل بهشت در آن میزیستند. علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام ، حسن و حسین علیهماالسلام ،
زینب علیهاالسلام و امّ کلثوم علیهاالسلام .
شگفتا!
مگر میشود بر خاک بی مقدار زمین،
خانهای از بهشت را بنا کرد؟
اگر از زمین گیاه رویید و سبز شد،
یقین،
جا پای فاطمه و خاندان بهشتی اوست.
فاطمه علیهاالسلام !
چه مظلومانه تو را میان
در و دیوار گذاشتند و چه ناجوانمردانه دست پهلوان پهلوانان را بستند و یاس باغ
پیامبر صلیاللهعلیهوآله را پرپر کردند!
کدام سیلی بود که صورت تو را نیلی کرد؟
میخ در و پهلوی تو؟!
علی علیهالسلام دست و پا بسته روبهروی تو؟
آه! چه دردناک است زنی را مقابل چشمان همسرش کتک بزنند
و زخم غیرتش را عمیق کنند و نمک بپاشند
. خدایا! چه بر علی گذشت وقتی فاطمه علیهالسلام را میان در و دیوار دید؟
«السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده»
مخفیانه و غریبانه؛
امّا عاشقانه تو را دفن کردند.
آن شب که علی علیهالسلام با اشک خویش،
شبانه تو را غسل داد و به خاک سپرد، حسن و حسین علیهمالسلام میگریستند
و زینب علیهاالسلام جای خالی تو را مینگریست و اشک از چشمانش سرازیر میشد.
امروز،
اگرچه قرنها از غروب آفتاب عفاف و ایمان گذشته است،
امّا هنوز دل هزاران عاشق،
در سوگ مادر،
داغدارند و چشمها،
در جستوجوی مزار پنهان اوست،
تا شاید دوباره نشان عشق علی علیهالسلام را در یابند
و دل دردناک خود را تسکین دهند.
اللهم عجل لولیک الفرج
.: Weblog Themes By Pichak :.