تاریخ : دوشنبه 89/1/16 | 11:32 عصر | نویسنده : منتظر مهدی003(شادی)
مولای من!
بیآمدنت
هر کار ناتمام است
که زمین در عطش عدالت میسوزد
و آسمان را
غمباد چرکینی است
که جز به گریه نخواهد مرد
آه که بی تو
بر زمین خدا چهها رفت
ـ و بر ما ـ
بی تو ابرهای سترون
دل را در حسرت شکفتن
در حسرت سبز ماندن
به گریه نشاندند
بی تو دریا را
به جرم خروش
تازیانه زدند
و کوه را
به گناه ایستادن
به گلوله بستند
بی تو قناریهای عاشق را
بر نطعی خارینه
سر بریدند
بی تو صحرا صحرا شقایق را
در نفس سمومی زهرناک
خاکستر کردند
بی تو زمین به کسالت تن داد
و آسمان به اسارت رخوت
اما دلهای ما
هیچگاه تسلیم کسالت نشد
و دستهایمان
تا قلّهای بر پیشانی آسمان
بالا رفت
و دعای فرج خواندیم
و نماز را
با شمشیر، قامت بستیم
بی تو...
بی تو...
.: Weblog Themes By Pichak :.