تاریخ : دوشنبه 89/1/16 | 7:59 عصر | نویسنده : منتظر مهدی(مسافر)
1 - حسن شریعی
ابو محمد سریعی از یاران امام هادی و امام عسکر علیهماالسلام بود و به دروغ ادعا نمود که نائب حضرت حجت علیهالسلام میباشد، در حالی که هیچگونه صلاحیتی برای این منصب نداشت و بر خدای تعالی دروغ بست. او اموری رابه ائمه نسبت میداد که در شأن آنان نبود و آن بزرگواران از آن امور و نسبت ها بیزار بودند. آنگاه از وی کفر و الحادی ظاهرگردید و از حضرت ولی عصر ارواحنا فداه توقیعی بر دست نائب سوم جناب حسین بن روح نوبختی شرف صدوریافت که در آن وی را لعنت فرمود و از او بیزاری جسته بودند. شیعیان نیز وی را لعنت کرده از او بیزاری جستند.
2 - محمد بن نُصَیر نُمَیری
از یاران حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بود. هنگامی که حضرتش ازدنیا رفتند به دروغ و تزویر ادعا کرد کهنائب امام عصر علیه السلام است، ولی خدای تعالی - آنگاه که از او عقیده الحاد ظاهر گردید - رسوایش ساخت.نائب دوم، جناب محمد بن عثمان او را لعن نموده از وی بیزاری جستند.
این ملعون مدعی خدایی حضرات امامان هادی و عسکری علیهماالسلام بود و ادعا مینمود که پیامبری است که ازسوی حضرت هادی علیه السلام برگزیده و فرستاده شده است!
وی تناسخ را معتقد بود و به مباح بودن زناشوئی با محارم و همچنینی لواط فتوی مید اد. میگفت که این عمل برایفاعل از جمله لذات و شهوتها محسوب شده برای مفعول نیز وسیله تواضع و فروتنی است.
یکبار دیدند که غلامش بر پشت او بود. وقتی وی را در این عمل شنیع مورد سرزنش قرار دادند، اظهار داشت که اینعمل از لذات است و از سوئی دیگر نشانة تواضع و از بین رفتن تکبر و خودخواهی است.
ما به ذکر همین مقدار از اعمال شرم آور - که صحنة زندگی این مرد را سیاه نموده از خبث باطن وی و انحراف و سوءعاقبتش حکایت میکند - بسنده مینمائیم.
3 - احمد بن هلال عبرتائی
به «عبرتا» منسوب است که آبادی بزرگی در حوالی نهروان بین بغداد و واسط است. او را از یاران حضرت هادی علیهالسلام و برخی از یاران حضرت عسکری علیه السلام دانستهاند و.
به هر حال این مرد، معروف و مشهور به غلو و لعن شده است. در اوائل امر از یاران مورد اعتماد حضرت عسکریعلیه السلام و نزدیکان آن حضرت به شمار می رفت. وی کسی بود که ائمه احادیث را نقل نمینمودند و پنجاه و چهاربار نیز حج به جا آورده بود که از ناحیه حضرت عسکری علیه السلام درباره وی نکاهش فراوانی وارد شد. حتی درمورد او فرمودند:
«از این صوفی متظاهر بپرهیزید»
لازم به ذکر است که دقیقاً نمیدانیم این توقیع از حضرت عسکری علیه السلام درباره وی نازل گردیده است و یا ازفرزندان بزرگوار آن امام یعنی حضرت مهدی علیه السلام.
ابن هلال در زمان نائب دوم جناب محمد بن عثمان میزیست. ولی نیابت آن بزرگوار را منکر گردید و بر این انکاراصرار نیز میورزید. پی توقیعی از ناحیه حضرت مهدی علیه السلام دائر بر لعن و برائت از وی صادر گردید. از این پسبود که وی به صورت مردی ناصبی و دشمن در آمد. لذا شیعه نیز او را لعنت نموده از او بیزاری جستند.
پس از هلاکت عبرتائی، توقیعی دیگر از ناحیه مقدس امام عصر علیه السلام شرف صدور یافت که شامل بدگوئی واعلان بیزاری فزونتر بود. علت آن نیز - چنانکه گفتهاند - این بود که برخی از افراد شیعه آنچه را که در نکوهشعبرتائی وارد گردیده بود انکار نموده بودند. لذا از قاسم بن علا - که از وکلاء حضرت مهدی علیه السلام بود -خواستند که نامهای به محضر امام علیه السلام نوشته درستی خبر انحراف وی رامؤکداً از حضرتش جویا شود واستفسار موضوع نماید تا دلها را آرام سازد. پاسخی که از ناحیه مقدسه صادر شد این بود که فرمودند:
«...امر ما درباره آن متظاهر، ابن هلال که خدایش نیامرزد چنانکه مید انی صادر گردید. او - که هیچگاه خدای گناه وی را نیامرزد و از لغزش هایش درنگذرد - در کار ما بدون اجازه و رضایت ما دخالت مینمود. وی به رأی خود مستندبود...فرمان ما را - جز آنچه به دلخواه و مطابق هوای نفسش بود - انجام نمیداد. خدای تعالی بدین کار او را به آتشجهنم در اندازد. ما در برابر کارهای وی صبر کردیم تا انکه خدای متعال به دعای ما، رشته حیات او را قطع فرمود. ما درزمان خود او، خبر (انحراف) وی را که خدایش نیامرزد به گروهی از دوستانمان داده بودیم و به آنان امر کرده بودیم کهاین مطلب را به خواص از دوستانمان برسانند. ما از ابن هلالا که رحمت خدا شامل حالش مباد و از هر که از وی برائتنجوید به خدای تعالی برائت میجوئیم.
به آنچه که از حال این بدکار، تو را آگاه یافتم، تو نیز اسحاقی سلمه الله و اهل بیت او و تمام کسانی که در مورد او ازتو پرسیدهاند خواهند پرسید. اعم از آنکه اهل شهر او باشند و یا غیر شهر او - و هر که میشود خبر داد، آگاه گردان، که هیچیک از دوستان ما را عذر و بهانهای در شک کردن درباره آنچه که افراد مورد اعتماد ما از ما روایت نمودهاند، نیست.ایشان دانستهاند که ما سرّ خودمان را با آنان در میان میگذاریم، و آنان را حاملان راز خود نمودهایم و آنچه را که مواقعمیشود، به خواست خداوند میدانیم.»
توقیع سومی نیز از حضرت مهدی علیه السلام در نکوهش عبرتائی صادر گردیده است.
4 - محمد بن علی بن بلال
ابوطاهر محمد بن علی بن بلال در ابتدای کار زد امام حسن عسکری علیه السلام فردی مورد اعتماد بود ولی پس از آنمنحرف گردید و ادعا نمود که وکیل حضرت مهدی علیه السلام است. او نیابت نائب دوم حضرت یعنی جناب محمدبن عثمان را منکر گردید در اموالی که نزد وی جمع شده بود تا به حضرت برساند، خیانت نمود.
با وجود آنکه نائب دوم، راه ملاقات را با حضرت مهدی علیه السلام آسان نموده بود و امام علیه السلام به وی فرمودبودند اموال را به نائبشان ردّ کند، در دشمنی و انحراف خود باقی ماند. پایان کارش آن شد که توقیعی از ناحیه مقدسهحضرت مهدی علیه السلام دائر بر لعن و بیزاری از وی - در ضمن گروهی دیگر، از جمله حلاج و شلمغانی - صادرگردید. پناه به خدا میبریم از عاقبت بد.
5 - حسین بن منصور حلاج
شیطان بود و چه شیطانی!! امت اسلام ده قرن گرفتار او بود و رشته این بلا و گرفتاری تا امروز نیز امتداد یافته است. باوجود آشکار بودن کفر و انحراف وی، همواره برخی از کج فکران و کج اندیشان، خود را از هواداران و ستایندگان ومعتقدان به عقاید فاسد وی شمردهاند، «نوریان مر نوریان را جاذب اند»
مورخان در اصل و شهر وی اختلاف نمودهاند. برخی گفتهاند، وی از اهل نیشابور، در خطة خراسان بود. مرو وطالقان و ری نیز گفتهاند.
مورخان و محدثان از وی گفتگو نموده و وی را از جمله دروغگویان جعال و حیله گران شعبده باز به شمار آوردهاند.وی صوفی مینمود و مدعی دانستن همة علوم بود - حال آنکه هیچ علمی را نمیدانست - و به رنگهای مختلف درمیآمد، یعنی نزد شیعه تشیع مینمود و نزد اهل تسنن و جماعت سنی بودن، از ناحیه مقدسه حضرت ولی عصرارواحنا فداه توقیعی در لعن و بیزاری از وی صادر گردید.
با این وصف، تعجبی نیست که بر برخی از افراد شیعه امر مشتبه گردد. آنهادر مدح وی مبالغه نمودند و از زشتکاریهاو انحرافات وی و از آنچه در ذم او وارد گردیده و توقیعاتی مه در لعن و برائت وی صادر شده، غفلت ورزیدند.
از جمله انحراف وی انکه: او به حول معتقد بود، یعنی مدعی بود که خدایت عالی در او حول نموده است! بر هیمنمبنا ادعای الوهیت و ربوبیت مینمود!
یک بار به شر قم - در ایران - رفته ادعا نمود که فرستاده حضرت مهدی علیه السلام و وکیل آن بزرگوار است ولی مردمرا به خواری و سبکی راندند.
شیخ بهائی در کشکول چنینی فرماید:
«حسین بن منصور حلاج کسی است که اهل بغداد بر مباح بودن خون وی اجماع نمودند با حضور خود او نوشتهاند تهیه کرده درآن به انحراف وی شهادت دادند. آن را یکایک امضا مینمودند و او میگفت:
«از خدا بترسید از اینکه خون مرا بریزید» این کلمه را دائماً تکرار مینمود و آنان نیز همچنان به نوشتن ادامه میدادند.
آنگاه فرمان دستگیری وی صادر شد. وی را به زندان بردند. مقتدر عباسی امر کرد او را به رئیس پلیس تحویل دهند کهبه وی هزار ضربه تازیانه بزند تا بمیرد. اگر نمرد هزار تازیانه دیگر بر او وارد کند تا بمیرد. سپس او را گردن بزند.
او را به باب الطاق آوردند. آنجا که گروه کثیری از مردم جمع شده بودند تا ا ورا تماشا کنند. به وی هزار تازیانه زدند بعد دست و پای او را قطع کردند و سرش را بریدند و بدنش را سوزاندند و سرش را بر روی پل نصب نمودند ایم کار درسال 309 ق واقع شد.»
ابو محمد سریعی از یاران امام هادی و امام عسکر علیهماالسلام بود و به دروغ ادعا نمود که نائب حضرت حجت علیهالسلام میباشد، در حالی که هیچگونه صلاحیتی برای این منصب نداشت و بر خدای تعالی دروغ بست. او اموری رابه ائمه نسبت میداد که در شأن آنان نبود و آن بزرگواران از آن امور و نسبت ها بیزار بودند. آنگاه از وی کفر و الحادی ظاهرگردید و از حضرت ولی عصر ارواحنا فداه توقیعی بر دست نائب سوم جناب حسین بن روح نوبختی شرف صدوریافت که در آن وی را لعنت فرمود و از او بیزاری جسته بودند. شیعیان نیز وی را لعنت کرده از او بیزاری جستند.
2 - محمد بن نُصَیر نُمَیری
از یاران حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بود. هنگامی که حضرتش ازدنیا رفتند به دروغ و تزویر ادعا کرد کهنائب امام عصر علیه السلام است، ولی خدای تعالی - آنگاه که از او عقیده الحاد ظاهر گردید - رسوایش ساخت.نائب دوم، جناب محمد بن عثمان او را لعن نموده از وی بیزاری جستند.
این ملعون مدعی خدایی حضرات امامان هادی و عسکری علیهماالسلام بود و ادعا مینمود که پیامبری است که ازسوی حضرت هادی علیه السلام برگزیده و فرستاده شده است!
وی تناسخ را معتقد بود و به مباح بودن زناشوئی با محارم و همچنینی لواط فتوی مید اد. میگفت که این عمل برایفاعل از جمله لذات و شهوتها محسوب شده برای مفعول نیز وسیله تواضع و فروتنی است.
یکبار دیدند که غلامش بر پشت او بود. وقتی وی را در این عمل شنیع مورد سرزنش قرار دادند، اظهار داشت که اینعمل از لذات است و از سوئی دیگر نشانة تواضع و از بین رفتن تکبر و خودخواهی است.
ما به ذکر همین مقدار از اعمال شرم آور - که صحنة زندگی این مرد را سیاه نموده از خبث باطن وی و انحراف و سوءعاقبتش حکایت میکند - بسنده مینمائیم.
3 - احمد بن هلال عبرتائی
به «عبرتا» منسوب است که آبادی بزرگی در حوالی نهروان بین بغداد و واسط است. او را از یاران حضرت هادی علیهالسلام و برخی از یاران حضرت عسکری علیه السلام دانستهاند و.
به هر حال این مرد، معروف و مشهور به غلو و لعن شده است. در اوائل امر از یاران مورد اعتماد حضرت عسکریعلیه السلام و نزدیکان آن حضرت به شمار می رفت. وی کسی بود که ائمه احادیث را نقل نمینمودند و پنجاه و چهاربار نیز حج به جا آورده بود که از ناحیه حضرت عسکری علیه السلام درباره وی نکاهش فراوانی وارد شد. حتی درمورد او فرمودند:
«از این صوفی متظاهر بپرهیزید»
لازم به ذکر است که دقیقاً نمیدانیم این توقیع از حضرت عسکری علیه السلام درباره وی نازل گردیده است و یا ازفرزندان بزرگوار آن امام یعنی حضرت مهدی علیه السلام.
ابن هلال در زمان نائب دوم جناب محمد بن عثمان میزیست. ولی نیابت آن بزرگوار را منکر گردید و بر این انکاراصرار نیز میورزید. پی توقیعی از ناحیه حضرت مهدی علیه السلام دائر بر لعن و برائت از وی صادر گردید. از این پسبود که وی به صورت مردی ناصبی و دشمن در آمد. لذا شیعه نیز او را لعنت نموده از او بیزاری جستند.
پس از هلاکت عبرتائی، توقیعی دیگر از ناحیه مقدس امام عصر علیه السلام شرف صدور یافت که شامل بدگوئی واعلان بیزاری فزونتر بود. علت آن نیز - چنانکه گفتهاند - این بود که برخی از افراد شیعه آنچه را که در نکوهشعبرتائی وارد گردیده بود انکار نموده بودند. لذا از قاسم بن علا - که از وکلاء حضرت مهدی علیه السلام بود -خواستند که نامهای به محضر امام علیه السلام نوشته درستی خبر انحراف وی رامؤکداً از حضرتش جویا شود واستفسار موضوع نماید تا دلها را آرام سازد. پاسخی که از ناحیه مقدسه صادر شد این بود که فرمودند:
«...امر ما درباره آن متظاهر، ابن هلال که خدایش نیامرزد چنانکه مید انی صادر گردید. او - که هیچگاه خدای گناه وی را نیامرزد و از لغزش هایش درنگذرد - در کار ما بدون اجازه و رضایت ما دخالت مینمود. وی به رأی خود مستندبود...فرمان ما را - جز آنچه به دلخواه و مطابق هوای نفسش بود - انجام نمیداد. خدای تعالی بدین کار او را به آتشجهنم در اندازد. ما در برابر کارهای وی صبر کردیم تا انکه خدای متعال به دعای ما، رشته حیات او را قطع فرمود. ما درزمان خود او، خبر (انحراف) وی را که خدایش نیامرزد به گروهی از دوستانمان داده بودیم و به آنان امر کرده بودیم کهاین مطلب را به خواص از دوستانمان برسانند. ما از ابن هلالا که رحمت خدا شامل حالش مباد و از هر که از وی برائتنجوید به خدای تعالی برائت میجوئیم.
به آنچه که از حال این بدکار، تو را آگاه یافتم، تو نیز اسحاقی سلمه الله و اهل بیت او و تمام کسانی که در مورد او ازتو پرسیدهاند خواهند پرسید. اعم از آنکه اهل شهر او باشند و یا غیر شهر او - و هر که میشود خبر داد، آگاه گردان، که هیچیک از دوستان ما را عذر و بهانهای در شک کردن درباره آنچه که افراد مورد اعتماد ما از ما روایت نمودهاند، نیست.ایشان دانستهاند که ما سرّ خودمان را با آنان در میان میگذاریم، و آنان را حاملان راز خود نمودهایم و آنچه را که مواقعمیشود، به خواست خداوند میدانیم.»
توقیع سومی نیز از حضرت مهدی علیه السلام در نکوهش عبرتائی صادر گردیده است.
4 - محمد بن علی بن بلال
ابوطاهر محمد بن علی بن بلال در ابتدای کار زد امام حسن عسکری علیه السلام فردی مورد اعتماد بود ولی پس از آنمنحرف گردید و ادعا نمود که وکیل حضرت مهدی علیه السلام است. او نیابت نائب دوم حضرت یعنی جناب محمدبن عثمان را منکر گردید در اموالی که نزد وی جمع شده بود تا به حضرت برساند، خیانت نمود.
با وجود آنکه نائب دوم، راه ملاقات را با حضرت مهدی علیه السلام آسان نموده بود و امام علیه السلام به وی فرمودبودند اموال را به نائبشان ردّ کند، در دشمنی و انحراف خود باقی ماند. پایان کارش آن شد که توقیعی از ناحیه مقدسهحضرت مهدی علیه السلام دائر بر لعن و بیزاری از وی - در ضمن گروهی دیگر، از جمله حلاج و شلمغانی - صادرگردید. پناه به خدا میبریم از عاقبت بد.
5 - حسین بن منصور حلاج
شیطان بود و چه شیطانی!! امت اسلام ده قرن گرفتار او بود و رشته این بلا و گرفتاری تا امروز نیز امتداد یافته است. باوجود آشکار بودن کفر و انحراف وی، همواره برخی از کج فکران و کج اندیشان، خود را از هواداران و ستایندگان ومعتقدان به عقاید فاسد وی شمردهاند، «نوریان مر نوریان را جاذب اند»
مورخان در اصل و شهر وی اختلاف نمودهاند. برخی گفتهاند، وی از اهل نیشابور، در خطة خراسان بود. مرو وطالقان و ری نیز گفتهاند.
مورخان و محدثان از وی گفتگو نموده و وی را از جمله دروغگویان جعال و حیله گران شعبده باز به شمار آوردهاند.وی صوفی مینمود و مدعی دانستن همة علوم بود - حال آنکه هیچ علمی را نمیدانست - و به رنگهای مختلف درمیآمد، یعنی نزد شیعه تشیع مینمود و نزد اهل تسنن و جماعت سنی بودن، از ناحیه مقدسه حضرت ولی عصرارواحنا فداه توقیعی در لعن و بیزاری از وی صادر گردید.
با این وصف، تعجبی نیست که بر برخی از افراد شیعه امر مشتبه گردد. آنهادر مدح وی مبالغه نمودند و از زشتکاریهاو انحرافات وی و از آنچه در ذم او وارد گردیده و توقیعاتی مه در لعن و برائت وی صادر شده، غفلت ورزیدند.
از جمله انحراف وی انکه: او به حول معتقد بود، یعنی مدعی بود که خدایت عالی در او حول نموده است! بر هیمنمبنا ادعای الوهیت و ربوبیت مینمود!
یک بار به شر قم - در ایران - رفته ادعا نمود که فرستاده حضرت مهدی علیه السلام و وکیل آن بزرگوار است ولی مردمرا به خواری و سبکی راندند.
شیخ بهائی در کشکول چنینی فرماید:
«حسین بن منصور حلاج کسی است که اهل بغداد بر مباح بودن خون وی اجماع نمودند با حضور خود او نوشتهاند تهیه کرده درآن به انحراف وی شهادت دادند. آن را یکایک امضا مینمودند و او میگفت:
«از خدا بترسید از اینکه خون مرا بریزید» این کلمه را دائماً تکرار مینمود و آنان نیز همچنان به نوشتن ادامه میدادند.
آنگاه فرمان دستگیری وی صادر شد. وی را به زندان بردند. مقتدر عباسی امر کرد او را به رئیس پلیس تحویل دهند کهبه وی هزار ضربه تازیانه بزند تا بمیرد. اگر نمرد هزار تازیانه دیگر بر او وارد کند تا بمیرد. سپس او را گردن بزند.
او را به باب الطاق آوردند. آنجا که گروه کثیری از مردم جمع شده بودند تا ا ورا تماشا کنند. به وی هزار تازیانه زدند بعد دست و پای او را قطع کردند و سرش را بریدند و بدنش را سوزاندند و سرش را بر روی پل نصب نمودند ایم کار درسال 309 ق واقع شد.»
.: Weblog Themes By Pichak :.