تاریخ : شنبه 88/12/29 | 8:49 عصر | نویسنده : منتظر مهدی003(شادی)
دوست دارم از سالی که باز هم بی تو گذشت بنویسم
اما گفتن درد فراق بااین همه بار گناه چه خاصل ؟!
سال 88 هم تمام گشت اما این دل سرگشته آسوده نگشت
یک سال دیگر دوباره بی تو گذشت !
باز هم مثل پارسال چشم انتظار بهاریم نه بهاری که زمین یخ زده را در خواب فرو برد
منتظر بهار حضور تو که بی توبهار مثل پاییز غم زده است
مولا
بهار حضور تو را چشم انتظاریم نه بهاری که بی حضور توست
تو بیایی همه ی ثانیه ها دقایق ساعت ها لحظه ها از همین دم عیدند
نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن
در این حـصـــــــار جادویی روزگار بشـــــــکن
تو که ترجــــــمان صبحی یه ترنــــــم و ترانه
لب زخـــــمدیده بگشا صف انتــــظار بشکن
.: Weblog Themes By Pichak :.