بیا ای مظهر مـهر و هـدایت ***** بتابان در جهان نور ولایت
چنان سرگشتـه ام در غیبت تـو ***** همه اندیشه ی من رؤیت تو
نـوایی سر بـده از بهر جانـان ***** که جانان در رکابت سربداران
بیـا ای رونـق دنیا و عقبی ***** درآ از پرده ی صغری و کبری
جـلال دیـن و آئین محمـد ***** جمال روی تو از نور احمد
بیـا ای یـوسـف گمگشته ی ما ***** علمدار عدالت یابن زهرا
نگـاه آسمـانها بر زمیـن است ***** که جوشان در زمین خون حسین است
تـرا ای تــک سـوار آفرینش ***** به راضیه قسم هم بر علی اش
بیـا بـرکش تـو آن سیف امامت ***** بـرافـراز بیـرق صلـح و کـرامت
شهیدان را تو خونـخواهی و شاهد ***** مـریـدان را تـو مصبـاحی و قـائد
بیـا ناصـر تویی هابیلیان را ***** برانداز از جهان قابیلیان را
وجیـه در نزد یـزدانی اماما ***** شفیع روز میعادی تو ما را
متـی انـت تجـی یـا حبیبی ***** هَلُمَّ صاحِبَ الاَمری ولیّی
نسیـم نور ایمـان از تو آید ***** شمیم نرگس و ریحان خوش آید
بداده خوش خبـر هـدهد پیامی ***** ز کعبه صوت یار آید صباحی
شه ملک سبـا باز آید آصـف ***** امین شهر قرآن مرد عارف
شعر از: آصف صدری-از شهرستان خرم دره
گل زهرا
تو ناهید درخشان سمائی حمید و همره جانان مائی
گل زهرا، چو نیلوفر به افلاک جلال دین و هم ایمان مایی
قسم بر راضیه و بو ترابش به عالم زهره تابان مایی
بنازد بر تو رضا در خراسان امام و منجی زمان مایی
نوید و وعده ی قرآن احمد شفای صدری و درمان مایی
به دستت بیرق سرخ حسینی چو عباس ، نور دو چشمان مایی
زگلزار علویان احرار تو شیدا قمری خوشخوان مایی
وجیهاً عندالله آیه ی نور سرود وحدت یاران مایی
شمیم جانفزای نرگس و یاس نسیم ابر خوش باران مایی
فدای چشم شهلایت نگارا امین و آصف دوران مایی
شعر از آصف صدری- از شهرستان خرم دره
آفتاب شرق(با موضوع امام زمان(عج)) | ![]() |
بشـارت عاشـقان را باد ، که از هاتف ندا آید نـدایی از فلک خیزد ، که یـاری آشنا آید بیـا همـره بشو با دل ، سراییم شعـر عرفانی سرود گاه وصـل یار ، بدیع و خوش نوا آید نهـان گردد ز بیخ و بن ، غبار منزل و محفـل در و پیکر گـل آرائیم ، که گلبانگ وفـا آید بهاری در ره است ما را،هوایش بس دل انگیز است عناد از دل عبث باشد، حنان و هم شفا آید گلستـانی شود دنیـا ، سیاهی ها همه خضـرا بگیرد مهـر عالم را ، به سر جـور و جفا آید در افتد پـرده ها جانـا ، نمایـان شهر بـارانی الا آزادگـان مــژده ، طبیب دردهــا آیـد درخشد آفتاب شـرق ، بتابد نورش اندر غرب مسیحـا دم جلال دین ، شـه فرخ لقـا آید مهیّـا شو کنون آصـف ، سلیمان وجـود آید نسیم جانفـزای دوست ، ز مروه یا صفا آید شعر از: آصف صدری |
.: Weblog Themes By Pichak :.