این چشم ها برای که تبخیر می شود ؟
این حلقه ها برای چه زنجیر می شود ؟
پیراهن محرم من را بیاورید
دارد زمان هیئت من دیر می شود
با روضه ی حسین نفس تازه می کنم
وقتی هوای شهر نفس گیر می شود
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی
تو امید انتظاری تو دلهای نا امید
مثل دیدن ستاره تو شبای ناپدید
چه غریبونه گذشتند جمعه های سوت و کور
هنوز اما نرسیدی ای تجلی ظهور
با توام با تو که که گفتی تکیه گاه عاشقایی
می دونم یه دنیا نوری ساده ای بی انتهایی
مثل لالایی بارون تو کویر بی صدایی
تو خود عشقی می دونم ناجی فاصله هایی
توهمون حس غریبی که همیشه بامنی
تو بهونه هر عاشق واسه زنده بودنی
عمریه دلم گرفته گله دارم از جدایی
غایب همیشه حاضر تو کجایی؟تو کجایی؟
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
کـــدام جــمـعـه مـــوعـــود میزنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟
بــرای آمــدنـت جـــمــعــهای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـهها همـهشـان خـالی از تـرنـم شد
سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقت ظهورت
دیر هنگامی است که چشمان انتظار به راهت دوخته و جان و دل به شراره های اشتیاقت، سوخته ایم باغ آرزوها به شوق بهار روی تو خزان ها را می شمارد و چکامه های خونین شقایق را می نگارد؛
نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند؛
عروسان چمن جز به مژده جمال دلارایت سر زحجله عیش برنیارند؛
مهدیا!
بیا و روزه داران غیبت را به افطار فرج بنشان
یا مهدی هرگز نگویمت که بیا دست من بگیرعمری گرفته ای و مبادا رها کنی
یا اباصالح المهدی ادرکنی
گرم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم ...
امضا : یوسف زهرا

.: Weblog Themes By Pichak :.