تلخ و شیرین
انـتـظـار تـلخ ، وقـتـى اسـت کـه آدم در جـاى خـود بنشیند و تکان نخورد، چشم به در خانه بـدوزد تـا مـطـلوبـش
انـتـظـار شـیـریـن آن اسـت کـه انـسـان از جـا بـر خـیـزد و بـه
از هر آمادگى که فارغ شد، لذتى برایش پیدا مى شود و گام دگرى در راه آمادگى بر مى دارد و در دل ، با مطلوب
انـتـظار ظهور حضرت مهدى از این قبیل است . کسى که در این انتظار به سر مى برد.
به حـضـرتش عشق مى ورزد.
روز به روز آمادگى خود را بیشتر مى کند و از حضرتش کمک مى خـواهـد که هر چه بیشتر بتواند خود را آماده کند
به نظر مىرسد امید به آینده و انتظار فرج به دو معنا در آموزههاى دین اسلام به کار رفته است:
الف- انتظار به معناى عام؛ در این معنا مکتب اسلام تلاش کرده است که از یک سو با فضیلت بخشیدن به «انتظار گشایش» و امید به آینده و از سوى دیگر با نکوهش یاس، ناامیدى، دلسردى و دلمردگى، روحیه تلاش و تکاپوى سازنده را در افراد جامعه اسلامى زنده نگهدارد و از ایجاد حالت یاس و ناامیدى در زندگى شخصى مسلمانان جلوگیرى کند .
اهتمام اسلام به این معناى عام از انتظار و امید به آینده تا بدان حد بوده که از یک سو امید به فرا رسیدن گشایش از سوى خداوند در زمره برترین اعمال برشمرده شده و از سوى دیگر یاس و ناامیدى از رحمت خداوند از جمله گناهان کبیره به شمار آمده است .
شاید بتوان گفت بسیارى از روایاتى که در آنها به فضیلت «انتظار فرج» به طور کلى و بدون ذکر متعلق فرج اشاره شده، به اصل تقویت روحیه امید به آینده و مقابله با حالت ناامیدى و بدبینى نسبت به آینده نظر داشتهاند، که از آن جمله مىتوان به این روایات اشاره کرد:
- از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که:
من رضى عن الله بالقلیل من الرزق رضى الله عنه بالقلیل منالعمل و انتظار الفرج عبادة (?) ؛ هر کس نسبت به رزق کمى که خداوند به او داده خشنود باشد، خداوند نیز نسبت به عمل کمى که او انجام مىدهد خشنود مىگردد و انتظار گشایش عبادت است .
انتظار شما نباید تنها متوجه امور ظاهرى، سطحى و محدود زندگى گردد. شما باید انتظارتان را تعمیق بخشید و چشم به راه آیندهاى باشید که حقیقت مطلق، عدالت مطلق و معنویت مطلق در جهان حاکم شود .
- امام على علیه السلام در بخشى از روایت مفصلى که در آن به چهارصد مورد از امورى که براى صلاح دین و دنیاى مؤمن شایسته است، اشاره مىکنند؛ پس از توصیه به طلب رزق در بین طلوع فجر و طلوع شمس مىفرمایند:
انتظروا الفرج، ولا تیاسوا من روح الله، فان احب الاعمال الى الله عزوجل انتظار الفرج (?) ؛ در انتظار گشایش باشید و از رحمت خداوند ناامید نشوید؛ زیرا دوست داشتنىترین کارها نزد خداوند انتظار گشایش است .
- آن حضرت در بخش دیگرى از روایت یاد شده پس از اشاره به این مطلب که ناشکیبایى در هنگام بروز ناگواریها موجب از بین رفتن اجر انسان مىشود، مىفرماید:
… افضل اعمال المرء انتظار فرج الله عزوجل (?)؛ برترین کارهاى انسان، انتظار گشایش از سوى خداست .
- امام صادق علیه السلام نیز در ضمن سفارشهاى خود به ابوحنیفه مىفرمایند:
… و افضل الاعمال انتظار الفرج من الله ؛ برترین کارها انتظار گشایش از خداست .
ب- انتظار به معناى خاص: در این معنا، انتظار گشایش و امید به آینده از حالت امرى محدود، سطحى و فردى خارج شده و تبدیل به امرى گسترده، عمیق و اجتماعى مىگردد .
در توضیح این مطلب باید گفت: تعالیم ادیان الهى و به ویژه دین مبین اسلام، دقیقا بر گرایشهاى درونى انسانها تکیه دارد و اهداف و برنامههاى آنها بر اساس همین گرایشهاى درونى و ویژگیهاى فطرى سامان یافته است و در این میان نقش دین تنها جهت دهى، توسعه و تعمیق این گرایشهاست .
در موضوع مورد بحث نیز دین مبین اسلام با توجه به اینکه امید به آینده و انتظار یک گرایش فطرى و جوهره زندگى انسانهاست تلاش نموده که این گرایش را از یکسو توسعه و از دیگر سو تعمیق بخشد.
به این بیان که دین اسلام به همه انسانها مىگوید: اولا، شما فقط منتظر بهبود وضع زندگى خود و اطرافیانتان نباشید و تنها سعادت نزدیکان خود را طلب نکنید، بلکه این انتظار را نسبت به همه افراد جامعه گسترش دهید و چشمانتظار روزى باشید که رفاه، سعادت، عدالت و معنویت نه تنها در شهر و دیار شما بلکه در همه جهان گسترده شود .
ثانیا، انتظار شما نباید تنها متوجه امور ظاهرى، سطحى و محدود زندگى گردد. شما باید انتظارتان را تعمیق بخشید و چشم به راه آیندهاى باشید که حقیقت مطلق، عدالت مطلق و معنویت مطلق در جهان حاکم شود .
در این معنا، انتظار تنها به ظهور مردى تعلق مىگیرد که اگر بیاید نهایت خوبیها براى همه انسانها در سراسر جهان فراهم خواهد شد. این انتظار به همان اندازه فضیلت و برترى دارد که تحقق متعلق آن .
نگاهى اجمالى به روایاتى که در فضیلت انتظار ظهور امام عصر (عج) وارد شدهاند ما را به سطح ارزش این انتظار واقف مىسازد:
الف- امام سجاد علیه السلام منتظران را برترین مردم همه روزگاران بر مىشمارند:
… ان اهل زمان غیبته القائلون بامامته المنتظرون لظهوره افضل من کل اهل زمان (?) ؛ آن گروه از مردم عصر غیبت امام دوازدهم که امامت او را پذیرفته و منتظر ظهور او هستند برترین مردم همه روزگاران هستند .
ب- امام صادق علیه السلام در فضیلت انتظار به معناى دوم مىفرماید:
المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فى سبیلالله (?) ؛ کسى که در انتظار تحقق امر ما (برقرارى حکومت اهل بیت) باشد همانند کسى است که در راه خدا به خون خود غلتیده است .
ج- آن حضرت در روایت دیگرى منتظران ظهور را از زمره «دوستان خدا» برمىشمارند:
طوبى لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فى غیبته و المطیعین له فى ظهوره اولئک اولیاءالله الذین لاخوف علیهم ولا هم یحزنون؛ خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او . آنان دوستان خدا هستند، همانها که نه ترس به دل راه مىدهند و نه اندوهگین مىشوند .
د- امام صادق علیه السلام در بیانى دیگر منتظران ظهور را با شهیدشدگان در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله برابر دانسته، مىفرمایند:
من مات منکم و هو منتظر لهذا الامر کمن هو مع القائم فى فسطاطه . قال: ثم مکث هنیئة، ثم قال: لا بل کمن قارع معه بسیفه . ثم قال: لا والله کمن استشهد مع رسولالله، صلىالله علیه و آله (??) ؛ هر کس از شما بمیرد در حالى که منتظر این امر باشد همانند کسى است که با حضرت قائم (عج) در خیمهاش بوده باشد . سپس حضرت چند لحظهاى درنگ کرده، آنگاه فرمود: نه، بلکه مانند کسى است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند . سپس فرمود: نه، به خدا همچون کسى است که در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله شهید شده باشد .
انتظار ظهور امام مهدى (عج) یا به تعبیر دیگر انتظار فرج آل محمد صلی الله علیه و آله در آموزههاى دین اسلام از اهمیت و جایگاه بسزایى برخوردار است، اما این مفهوم خود مصداقى از مفهوم عام «انتظار فرج» یا امید به آینده است که در روایات اسلامى بر آن تاکید فراوانى شده است . مکتب اسلام با هدف زنده نگهداشتن روحیه تلاش و پشتکار در فرد و جامعه اسلامى بر امیدوارى نسبت به آینده و انتظار فرا رسیدن گشایش از سوى خدا سفارش بسیارى کرده و مؤمنان را از هرگونه یاس و ناامیدى برحذر داشته است .
در این مقاله تلاش شده که با بررسى مفهوم عام و خاص انتظار و امید به آینده ریشههاى فطرى این مفهوم و نقش سازنده آن در فرد و اجتماع را روشن سازد .
مفهوم و جایگاه انتظار
«انتظار» ، یعنى «چشمداشتن» و «چشم به راه بودن.» (?) چشمداشت به یک تحول، چشمداشت به یک رویداد خوب، چشمداشت به یک گشایش … یا چشم به راه یک آینده مطلوب، چشم به راه یک عزیز سفر کرده، چشم به راه یک دستگیر، چشم به راه یک منجى و … به این معنا انتظار مفهومى است که با نهاد همه انسانها عجین شده است و مىتوان گفت که همه انسانها به نوعى منتظرند .به بیان دیگر انتظار یا امید به آینده همزاد انسان است و اگر امید به آینده را از او بگیرند، سرنوشتى جز سکون، رکود، مرگ و تباهى نخواهد داشت، از همین روست که در کلام نورانى پیامبر گرامى آمده است:
الامل رحمة لامتى و لولا الامل ما ارضعت والدة ولدها و لاغرس غارس شجرا (?) ؛ امید براى امت من مایه رحمت است و اگر امید نبود هیچ مادرى فرزندش را شیر نمىداد و هیچ باغبانى درختى نمىکاشت .
امام صادق علیه السلام میفرماید:
براى ما دولتى است که هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مىسازد. و آنگاه [امام] فرمود: هر کس دوست مىدارد از یاران حضرت قائم باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکارى و اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالى که منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم، به پا خیزد، پاداش او همچون پاداش کسى خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است، پس کوشش کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این پاداش] اى گروه مشمول رحمت خداوند!
همچنین حکایت شده است که:
روزى حضرت عیسى(ع) نشسته بود و پیرمردى با بیل زمینى را شیار مىکرد. عیسى فرمود: بار خدایا! امید (آرزو) را از او برگیر . آن پیر در دم بیل را به کنارى انداخت و دراز کشید . ساعتى گذشت و عیسى گفت: بار خدایا! امید را به او بازگردان؛ بىدرنگ آن پیر برخاست و شروع به کارکرد. (?)
لحظه لحظه زندگى انسان با امید همراه است و او هر دوره از عمر خود را به امید رسیدن به دوره بعدى پشتسر مىگذارد. کودکى که تازه به دبستان پاگذاشته به امید رفتن به کلاس بالاتر و پشتسر گذاشتن دوران آموزش ابتدایى درس مىخواند و تلاش مىکند. همین کودک دوران راهنمایى را با امید رسیدن به دوران دبیرستان سپرى مىکند و دوران دبیرستان را با این امید که روزى به دانشگاه راه یابد پشتسر مىگذارد . وقتى همین کودک دیروز و جوان امروز وارد دانشگاه مىشود امیدهاى تازه به او توش و توان مىدهد و به زندگى او معنا مىبخشد؛ امید رسیدن به جایگاه مطلوب اجتماعى، تشکیل خانواده، داشتن فرزند و … . پس از تشکیل خانواده و به دنیا آمدن فرزندان، همه امیدها و آرزوهاى انسان متوجه پیشرفت و ارتقاى فرزندانش مىشود و به این ترتیب حکایت پایانناپذیر امید به آینده، تا آستانه مرگ، انسان را همراهى مىکند .
ناگفته نماند که این امید به آینده و انتظار تحقق فرداى بهتر، خود ریشه در یک ویژگى فطرى دارد و آن کمالجویى انسان است. انسان همواره طالب رسیدن به مراتب بالاتر و دستیافتن به قلههاى پیشرفت و ترقى است و این در همه انسانها با تفاوتهایى در سطح کمال موردنظر و تلاش و جدیتى که براى رسیدن به کمال مطلوب صورت مىگیرد، وجود دارد .
در هر حال، انتظار و چشم به راه آینده بودن شعلهاى است در وجود انسان که هر چه فروزانتر و پرفروغتر باشد تحرک و پویایى او نیز بیشتر خواهد بود و برعکس هر چه این شعله به سردى و خاموشى بگراید؛ تلاش و فعالیت انسان نیز کاستى مىپذیرد تا آنجا که او تبدیل به موجودى سرد، بىروح، بىنشاط، گوشهگیر و بىتحرک مىشود و این همان حالتى است که در روانشناسى به «افسردگى» تعبیر مىکنند . حالتى که شدت و ضعف و زمینههاى به وجود آمدن آنها در افراد مختلف متفاوت است، اما عامل آن در هر حال چیزى جز خشکیدن نهال امید در وجود انسان نیست .
با توجه به اهمیت و نقش اساسى امید به آینده و انتظار فرج در زندگى انسانها مکتب اسلام تلاش نموده است با تقویت این روحیه، تلاش و سرزندگى جوامع اسلامى و مسلمانان را به نهایت درجه خود رسانده و آنها را در هر زمان پویا و پایدار نگهدارد .
هر کس با مراجعه به خود و بررسى مصادیق مختلف انتظار در مىیابد که این مفهوم سه پایه اساسى دارد:
? . ناخشنودى از وضع موجود یا قانع نبودن به آن؛
? . امید و باور به آینده مطلوب؛
? . تلاش در جهت تحقق آینده مطلوب .
منتظر باید واقعی سه عنصر عقیدتی، نفسانی و سلوکی را در خود تقویت کند تا به راستی معنای واقعی انتظار محقق گردد.
اندیشه پیروزی نهایی نیروی حقّ وصلح وعدالت، بر نیروی باطل وستیز وظلم، استقرار کامل وهمه جانبه ارزشهای انسانی، تشکیل مدینه فاضله وجامعه ایدهآل وبالاخره اجرای این ایده عمومی وانسانی به وسیله شخصی مقدس وعالی قدر که در روایات اسلامی از او به عنوان "مهدی" نام برده شده است، اندیشهای است که کم وبیش همه فِرق ومذاهب اسلامی -با اختلافاتی- بدان مؤمن ومعتقدند.
این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلّی نظام طبیعت وسیر تکامل تاریخ واطمینان به آینده وطرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است. امید وآرزوی تحقق این نوید کلّی جهانی انسانی، در زبان روایات اسلامی "انتظار فرج" است.
و انتظار، کیفیتی روحی است که موجب به وجود آمدن حالت آمادگی برای آنچه انتظار دارند، است وضدّ آن یأس وناامیدی است. هر چه انتظار بیشترآمادگی بیشتر است. اگر انسان مسافری داشته باشد که چشم به راه آمدن او است، هر چه زمان رسیدن او نزدیکتر گردد آمادگی برای آمدنش فزونی می یابد.
حالت انتظار گاهی به پایهای می رسد که خواب را از چشم می گیرد، هر چه عشق به "منتظر" افزون باشد آمادگی برای فرا رسیدن محبوب افزون می گردد و دیر آمدن و فراق محبوب دردناک می گردد، تا بدانجا که انسان منتظر از خود بیخود می شود ودردها وسختیهای دردآور ومشکلات سخت در راه محبوب حس نمی کند.
اما انتظار ظهور منجی دارای شرایط و خصوصیاتی است و آن به حقیقت نمی پیوندد مگر در صورتی که سه عنصر اساسی در آن محقّق گردد:
1 - عنصر عقیدتی: شخص منتظر باید ایمان راسخی به حتمی بودن ظهور منجی ونجاتبخشی او داشته باشد.
2 - عنصر نفسانی: زیرا شخص منتظر باید در حالت آمادگی دائمی به سر ببرد.
3 - عنصر عملی وسلوکی: شخص منتظر باید به قدر استطاعت خود در سلوک ورفتارش زمینههای اجتماعی وفردی را برای ظهور منجی فراهم نماید.
اگر مهر انتظار را بر قلب هایمان حک نکرده بودند،
اگر غزل انتظار را از بر نبودیم و اگر از جام انتظار سرمستمان نکرده بودند،
معلوم نبود در این تاریک و روشن مبهم و این گردش ممتد و کشدار ثانیه ها
که روز و شبش یکسان است، این همه دلواپسی،
این همه حسرت و این همه سوز و گداز را
به درگاه کدام سنگ و چوب و آتش می بردیم و از که پناه می جستیم.
روزها آن قدر با رنگ و نیرنگ آمیخته است که روزمان را از شب نمی شناسیم و این ابر،
ابرهای تیره حریص آن چنان وسعت آسمان را بلعیده اند
که دیری است رنگ خورشید را ندیده ایم.
همه جا تاریک و ظلمانی است، آن قدر که اگر تمام چلچراغ های تاریخ را برفرازش بیاویزی،
باز چاه و چاله را نمی بینی و پا به لجنزاری می گذاری
که بیرون آمدن از آن طاقت فرساست،
گویی چشم بسته راه می روی که برادرت را، همسایه دیوار به دیوارت را
که برای تامین معاشش تکه ای از وجودش را به حراج می سپارد،
جان می فروشد تا آبرو بخرد را نمی بینی یا نه، شاید هم می بینی،
اما برای راحتی وجدانت، عینکی سیاه به رنگ دلت به چشم می زنی تا نبینی،
تا آزاد باشی، آه چه اسارتی؟!
مولاجان، فضای غبارآلودی است، یلدای غریبی است، پس، در کدامین سپیده لایق،
ذوالفقار تو سیاهی شب را می درد و چشمان عاشق را به صبح صادق پیوند می زند
از آن زمان که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سخن از جهانى شدن آیین توحید، به دست حضرت مهدى(علیه السلام)، به میان آورد و نوید غلبه اسلام بر تمامى ادیان را به مسلمانان داد، و بهترین عبادت را انتظار فرج اسلام و مسلمین به حساب آورد، مسلمانان دیده انتظار به راه دولت کریمهاى دوختند که در آن اسلام و اسلامیان عزّت مىیابند و کفر و نفاق به ذلّت و زبونى گرفتار مىآیند.
در دوران پس از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نیز، هر زمان که فتنه خلفاى جور شدت مىگرفت، پیشوایان معصوم (علیهم السلام) مىکوشیدند با انگیزش انتظار، امید را در دلهاى ستم دیدگان زنده نگه دارند وشور مقاومت و مبارزه را در وجودشان بر انگیزانند.
چنانکه امیرالمؤمنین على (علیه السلام) به اصحاب خویش مىفرمود:
«انتظروا الفرج، و لاتیأسوا من روح اللّه، فاِنَّ احب الاعمال الى اللّه عزّوجلّ انتظار الفرج (إلى أن قال:) الأخذ بأمرنا معنا غداً فى حظیرة القدس و المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فى سبیل اللّه.»
«چشم انتظار فرج باشید و از یارى و رحمت خدا نا امید نشوید، به یقین، محبوبترین کارها در نزد خدا، انتظار فرج است (تا آنجا که فرمود:) کسى که به امر ولایت ما چنگ زند، فرداى قیامت در روضه رضوان با ما خواهد بود و کسى که د رانتظار امر ما به سر ببرد، مانند کسى است که در راه خدا به خون غلطیده باشد».
تأکید بر امر انتظار فرج، از طرف پیشوایان دین تا آنجا بود که بسیارى از اصحاب، شرایط موجود زمان خود را براى حصول فرج کافى دانسته، امام آن دوران را به عنوان صاحب الامر مىپنداشتند و در این باره از او سئوال مىکردند. چنین توهمى در دهها روایت، از جمله روایت شعیب بن ابى حمزه در برابر امام صادق (علیه السلام) و ریّان بن الصلت، در برابر امام رضا(علیه السلام) مطرح گردیده که مىپرسد:
أنت صاحب الأمر؟
و نیز در همان زمانها، کسانى از موالیان اهلبیت (علیهم السلام) بودند که بر سنّت انتظار فرج آنچنان پافشارى مىکردند که به ترک کسب و کارشان مىانجامید. بطور نمونه مىتوان از شخصى به نام عبدالحمید واسطى نام برد که خدمت امام محمد باقر (علیه السلام)مىرسد و مىگوید: «اصلحک اللّه، لقد ترکنا اسواقنا انتظاراً لهذا الامر».
خدا امرت را اصلاح کند، ما به خاطر انتظار این امر، کار و کسب خویش در بازارها را رها کردهایم.
امام صادق (علیه السلام) به عنوان تأیید و تصدیق موضع منتظرانه او مىفرماید:
«یا عبدالحمید! أترى من حبس نفسه على اللّه عزّوجلّ، لا یجعل اللّه له مخرجَاً؟ بلى، واللّه لیجعلنَّ له مخرجاً».
«اى عبدالحمید! آیا به نظر تو کسى که خودش را وقف براى خداى عزّوجلّ نموده باشد خداوند برایش فرج و گشایشى حاصل نمىفرماید؟ چرا، به خدا سوگند که حتماً براى او گشایش و رهایى قرار مىدهد».
سنّت انتظار در دوران غیبت حضرت مهدى(علیه السلام) به حق، جلوهاى ویژه دارد. منتظران حقیقى این دوران، هیچ شبى را بدون حالت انتظار به صبح نرساندند، انتظار تا آنجا که شمشیر بر زیر بستر خود مىنهادند تا اگر فردا روز ظهور باشد، بىدرنگ به یارى مولاىشان بشتابند
چه انتظار عجیبی !!!
تو بین منتظران هم ...
عزیز من چه غریبی!!
عجیبتر که چه آسان نبودنت شده عادت!
چه بی خیال نشستیم
نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم :
خدا کند که بیایی
خدا کند که بیاید مسافری که نیامد وکوچه به کوچه بنازم به مسافری که نیامد دوباره
مثل گذشته تمام فاصله ها راغزل به غزل به شاعر که نیامد
همیشه غربت اینجا نصیب دلم شد شریک غربت من
کو مهاجری که نیامد دعا کنیم که بیاید
مسافری که نیامد..
اى آخرین امید ! در شام تار ما
اى روشناى عشق ! اى غمگسار ما !
داغم به سینه ماند ، در انتظار تو
از رهگذار شوق ، این یادگار ما
تا روز واپسین ، مى ماند اى نسیم !
بر جاده ظهور ، چشم مزار ما
روزى که مى رسى ، میبینى اى عزیز !
خون گریه هاى شوق ، بر رهگذار ما
از شنبه به روی هم تلنبـــــار شدیــــم
تا آخـــر پنـــــج شنبه تکــــرار شدیـــــم
خیـــــــر سرمان منتظـــــر آقاییـــــــم !!!
جمعه شد و لنگ ظهـــر بیـــدار شدیـــــم
************
ابرهای سیاه،
وقت و بی وقت
صورت خورشید رو می پوشونن
و به خیالشون پنهون بودن خورشید
جلوی جون گرفتن دوباره ی زمین
و باز شدن چشم شکوفه ها رو میگیره.
ابرها،
با اینکه از خورشید و دستای گرم و مهربونش
دلِ خوشی ندارن،
نمیدونن که ندونسته و ناخواسته
دارن به آب شدن برفا
و سرزدن جوونه ها کمک می کنن.
نمیدونن همینکه اولین نسیم معجزه گر بهاری وزید،
پلکای زمین آروم آروم باز میشه و
بهار بی برو برگرد،
دیر یا زود می رسه.
ابرها نمیدونن که
خورشید،پشت ابر هم کار خودشو می کنه.
* * * * * خورشـــــــیــدِ پشتِ ابـــــــــر، طلوعــــــــــی دوبـــــــــاره کــــــــن* * *
.: Weblog Themes By Pichak :.