سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 90/10/11 | 7:23 عصر | نویسنده : منتظر مهدی31(منجی)

پدر مهربانم ! ای کاش از همان اول اذان عشق تو را در گوشم زمزمه کرده بودند . مهدی جان ! ای کاش با نام نامی تو زبان با ز

 می کردم . ای کاش مهد کودکم مهد آشنایی با تو بود . کاشکی در کلاس اول دبستان آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی می

 کرد و نام زیبا ی تو را سرمشق دفترچه تکلیفم قرار میداد . در دوره راهنمایی هیچ کس مرا به خیمه سبز تو راهنمایی نکرد . در

 سال های دبیرستان کس یمرا با تو که مدیر عالم امکان هستی پیوند نزد. در کلاس تاریخ مرا کسی با تاریخ غیببت ? غربت و

 تنهایی تو آشنا نساخت . چرا موضوع انشای ما به جای علم بهتر است یا ثروت از تو و ظهور تو و روش های جلب رضایت

تو نبود !!مگر نه اینکه بدون تو نه علم خوب است و نه ثروت !!

ای کاش در کنار انواع و اقسام فرمول های پیچیده ریاضی و

فیزیک و شیمی فرمول ساده ارتباط با تو را نیز به من یاد میدادند . ای کاش دبیر دینی ما میگفت که در معرفت شیعی ?حیات

حقیقی در توجه به امام عصر است و معرفت و محبت به او و مهم تر از آن برائت از دشمنان او معنا میشود. ای کاش برایم می

 گفتند که شعاع دید امام تا کجاست و نگفتند که امام در یک لحظه میتواند به اذن خدا تمام عوالم و آسمان ها را از نظر بگذراند و

 از احوال همه ساکنان زمین و آسمان با خبر شود. از فضای نیمه بسته مدرسه ? وارد فضای باز دانشگاه شدم در دانشکده

 وضع از این هم اسف بار تر بود .

بازار غرور و نخوت پر مشتری بود و ابزار غفلت ? فراهم و فراوان . فضا نیز رنگ و بو گرفته از علم زدگی و روشن مآ بی !!

خیلی ها را گرفتار تب مدرک گرایی میدیدم. علم آن چیزی بود که از فلان کتاب مرجع اروپایی یا فلان مجله آمریکایی ترجمه می

 شد ? مولای من ! در دانشگاه هم کسی برایم از تو سخن نگفت . پرچمی به نام تو افراشته نبود کسی به سوی تو دعوت نمی

 کرد .هیچ استادی برایم اوصاف تو را بیان نکرد  . نه اینکه از تبلیغات مذهبی ? نشست های فرهنگی ?نماز جماعت

 و .....خبری نباشد ?کم و بیش یافت میشد ? اما در همین عرصه ها نیز تو نقشی نداشتی و غریب و مظلوم و از یاد رفته بودی

. پس از فراقت از تحصیل نیز اداره زندگی و دغدغه هایش مجالی برای فکر کردن راجع به تو برایم باقی نگذاشت !!

اینک اما در عمق ضمیر خویش تو را یافته ام ? چندی است که با دیده دل تو را پیدا کرده ام . در قلب خویش گرمای حضورت را

 با تمام وجود حس می کنم . گویی دوباره متولد شده ام . تعارف بردار نیست زندگی بدون تو که پدر واقعی مایی ? مردگی است .و

 اگر کسی همچو من پس از عمری غفلت به تو رسید حق دارد احساس تولدی دوباره کند و از تو بخواهد که از این پس او را رها

 نکنی ودر فتنه های آخرالزمان از او دست گیری.

حال روی سخن با خودم هست : حق دارد به شکرانه این نعمت پیشانی اذب بر خاک بسایی و با خود زمزمه کنی :

الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله

زیرا که اگر تمام عالم را جستجو کنی ? دوستی همچون او نمی یابی زیرا که :

اگر به یادش نباشی تو را از یاد نمی برد .

هر چند در حقش دعا نکنی برایت دعا می کند .

اگرموجبات رنجشش را فراهم کنی رنجش تورا بر نمی تابد .

اگر حضورش را درک نکنی همیشه و هر جا با تو باشد .

اگر از ارتباط با وی خودداری کنی خود به تو پیغام دهد .

اگرامانتدار شایسته برایش نباشی امین و رازنگه دار تو باشد.

اگر کوچکترین خدمتت را به رخش بکشی او بزرگترین لطفش را به رویت نیاورد .

اگر تو او را در سختی ها کنار گذاشتی او تو را در تنگناها و شدائد رهایی دهد .

....و اینها همه در حالی است که او هیچ نیازی به تو ندارد و به عکس تو سراپا نیاز و احتیاج به اویی !!!

 

 




  • فود تک
  • توماس
  • زیبا مد
  • آسمان